Compare commits

..

No commits in common. "main" and "main" have entirely different histories.
main ... main

10 changed files with 6411 additions and 21597 deletions

View File

@ -1,112 +0,0 @@
هیئت مدیره
هیئت حسابرسی
تعهدات ارزی
درآمد ارزی
گاز گنبدی*
منابع نفتی
مجمع عمومی
لازم الاجرا
علی البدل
دفتر ثبت نفت
قیمت اعلان شده
معادل حوزوی
لیسانس حقوق
عقل سلیم
موجبات انحلال نکاح
دستور موقت
مجازات تعزیری
تصمیمات قانونی
محاکم رسمی
هزینه ارزی
اعتبار ارزی
مقام قانونی
بهای قرارداد
بنگاه دولتی
حبس تأدیبی
مستخدم صندوق بازنشستگی -
کسور بازنشستگی -
موقعیت جغرافیایی*
شرکت خدمات
شرکت بازرگانی
جبران خسارت زیان‌ دیده* -
پرداخت دیه -
اثر محکومیت -
هویت دینی
هویت اجتماعی
نیروی انتظامی
نیروی مسلح
آمادگی رزمی عمومی
آموزش نظامی
ستاد کل سپاه
شورای عالی دفاع
*حفظ سطح کیفی -
دانشکده افسری
نیروی مسلح شاهنشاهی
یگان چتربازی
افسر رشته فنی -
حقوق درجه سرهنگی -
وزارت دفاع -
پرسنل پیمانی
خدمت وظیفه عمومی
درجه استوار یکمی وظیفه
درجه نظامی
بازنشسته دولت
مقام قانونی
صنایع مادر*
موجبات انعقاد قرارداد -
شرکت پتروشیمی
موسس شرکت
عضو موسس
*سهم شرکت
*سهم مستخدم
کشتی نفتکش
دلار آمریکا
مالیات بر‌درآمد
مالیات پیمانکاری
*حسابدار خبره -
نهاد خانواده
استخوان ترقوه
اختلافات خانوادگی -
زندگی زناشویی
مسیحی پروتستان
عیسی مسیح** -
گواهی پزشک مورد اعتماد -
شخص مختل المشاعر -
مسئله فقهی
مسئله حقوقی
لیسانس حقوق
معادل حوزوی
امضای موصی
سردفتر طلاق -
فسخ نکاح -
ابطال نکاح -*
تشریفات قانونی
حکم طلاق
انحلال نکاح
سبب حَجر -
سن قانونی
حکم رشـد
حقوق مالی
حقوق مدنی
دستور موقت
جنایت عمدی
صاحب حق قصاص
شعبه تجدیدنظر
اموال منقول
اموال غیر منقول
انبار تسلیحاتی
اردوگاه نظامی
یگان نیرو مسلح**
توقفگاه موقتی‌نظامی
مجنی علیه
*رسته افسران -
*رسته درجه دار
*هزینه اقامت
مشاور عالی نظامی مقام رهبری* -

View File

@ -1,10 +0,0 @@
این
آن
آنها
خود
زیر
آنان
آنچه
چنین
همان
مذکور

File diff suppressed because it is too large Load Diff

View File

@ -1,56 +0,0 @@
از
برای
در
با
یا
و
ها
کاملا
را
هر
خود
بر
به
آن
این
آنها
او
که
قبلا
کل
بین
بدون
یعنی
ظرف
تا
باید*
ضمنا
فقط
آنچه
توسط
است
هستند
نیست
باشد
دارند
ذیل
غیر
عدم
بند
مزبور
مذکور
آنان
بایستی
اگر
چنین
عینا
نیز
الف
معمولا
ج
***ه
ط
د
هـ***
مشروحه
ب

View File

@ -1,67 +0,0 @@
در باره
در زمینه
از جمله
از سوی
در صورتی که
در حدودی که
به شرح زیر
پس از
بعد از
به ظرفیت
به هر یک
از لحاظ
عبارت است از
به منظور
به عنوان
در طی
در صورت
هر گاه
قبل از
هر چند
در این صورت
از یک
در غیر این صورت
گذشته از
در موقع
خواهد داشت
خواهد نمود
خواهد بود
خواهد گردید
خواهند کرد
خواهد شد
نخواهد بود
خواهند داد
کرده باشند
به ظرفیت
قرار خواهد گرفت*
خواهند بود
در صورتی
در کلیه موارد
بند زیر
به او*
به هر یک از
یکی از
از طرف
از کلیه *
حتی اگر
بجای
به منزله
از نظر
چنانچه
از طریق
در جهت
اینگونه
هرگونه
از برای خود
بمنظور**
خواهد بود
برای یک
با این
خواهد آمد
بآن
خواهد گرفت
براساس
بشرح
بطور

File diff suppressed because it is too large Load Diff

View File

@ -0,0 +1,975 @@
?
:
و
NULL
در
به
از
كه
مي
اين
است
را
با
هاي
براي
آن
يك
شود
شده
خود
ها
كرد
شد
اي
تا
كند
بر
بود
گفت
نيز
وي
هم
كنند
دارد
ما
كرده
يا
اما
بايد
دو
اند
هر
خواهد
او
مورد
آنها
باشد
ديگر
مردم
نمي
بين
پيش
پس
اگر
همه
صورت
يكي
هستند
بي
من
دهد
هزار
نيست
استفاده
داد
داشته
راه
داشت
چه
همچنين
كردند
داده
بوده
دارند
همين
ميليون
سوي
شوند
بيشتر
بسيار
روي
گرفته
هايي
تواند
اول
نام
هيچ
چند
جديد
بيش
شدن
كردن
كنيم
نشان
حتي
اينكه
ول?
توسط
چنين
برخي
نه
ديروز
دوم
درباره
بعد
مختلف
گيرد
شما
گفته
آنان
بار
طور
گرفت
دهند
گذاري
بسياري
طي
بودند
ميليارد
بدون
تمام
كل
تر
براساس
شدند
ترين
امروز
باشند
ندارد
چون
قابل
گويد
ديگري
همان
خواهند
قبل
آمده
اكنون
تحت
طريق
گيري
جاي
هنوز
چرا
البته
كنيد
سازي
سوم
كنم
بلكه
زير
توانند
ضمن
فقط
بودن
حق
آيد
وقتي
اش
يابد
نخستين
مقابل
خدمات
امسال
تاكنون
مانند
تازه
آورد
فكر
آنچه
نخست
نشده
شايد
چهار
جريان
پنج
ساخته
زيرا
نزديك
برداري
كسي
ريزي
رفت
گردد
مثل
آمد
ام
بهترين
دانست
كمتر
دادن
تمامي
جلوگيري
بيشتري
ايم
ناشي
چيزي
آنكه
بالا
بنابراين
ايشان
بعضي
دادند
داشتند
برخوردار
نخواهد
هنگام
نبايد
غير
نبود
ديده
وگو
داريم
چگونه
بندي
خواست
فوق
ده
نوعي
هستيم
ديگران
همچنان
سراسر
ندارند
گروهي
سعي
روزهاي
آنجا
يكديگر
كردم
بيست
بروز
سپس
رفته
آورده
نمايد
باشيم
گويند
زياد
خويش
همواره
گذاشته
شش
نداشته
شناسي
خواهيم
آباد
داشتن
نظير
همچون
باره
نكرده
شان
سابق
هفت
دانند
جايي
ب?
جز
ز?رِ
رو?ِ
سر?ِ
تو?ِ
جلو?ِ
پ?شِ
عقبِ
بالا?ِ
خارجِ
وسطِ
ب?رونِ
سو?ِ
كنارِ
پاع?نِ
نزدِ
نزد?كِ
دنبالِ
حدودِ
برابرِ
طبقِ
مانندِ
ضدِّ
هنگامِ
برا?ِ
مثلِ
بارة
اثرِ
تولِ
علّتِ
سمتِ
عنوانِ
قصدِ
روب
جدا
ك?
كه
چ?ست
هست
كجا
كجاست
كَ?
چطور
كدام
آ?ا
مگر
چند?ن
چ?ز?
د?گر
كس?
بعر?
ه
چ?ز
جا
كس
هرگز
?ا
تنها
بلكه
خ?اه
بله
بل?
آره
آر?
مرس?
البتّه
لطفاً
ّه
انكه
وقت?كه
هم?ن
پ?ش
مدّت?
هنگام?
مان
تان
?
ور
هممون
و?
كنن
كنند
م?‌كنند
م?‌كنن
هممون
نزد?م
نم?مون?د
دارا?
خود?
وگرد
همانند
بشوند
نم?‌كنند
انها
بازم
پ?ششون
?گرد?
ونن
رو?م
ابدا
عمدتا
بند?
م?‌گن
مند
آخه
آورده
رابس?ار
م?‌باشد
ساخته‌ام
م?‌گردد
درباره
وبرا?
م?‌ده?م
خو?ش
دوباره‌ا?
پراز
هشان
بتوان
م?‌نوشند
نر?م
ند?د?
داشتند
بخوب?
م?‌خواستن
در
تو?
با
كه
به
تو
شد
را
شده
است
هم
از
نم?‌گ?رند
ب?ن
ب?نمان
مهمتره
ب?ار?م
واسش
بده?د
نكنند
گذار?
ماا
نم?‌اورم
خاست
رفته‌ام
نم?‌اورم
ها
نم?‌برد
همچنانكه
بش?د
نم?‌روم
تان
نم?مون?د
هممون
ور
تنها
م?‌خواهند
دچار
شناس?د
خود?
وگرد
بوجود
همانند
دارا?
بر?ز?د
بشم
كنه
كنيم
ي
كنند
و
كني
ميكنم
كنم
م?
ا
داره
چي
تون
بهم
بعدا
هاش
بشي
ميكند
كرده
ا
گرچه
ازش
ميكنه
مي‌رم
كنه
كرد
باشه
دون?د
يك
بگيرم
شديد
بزنيد
نشون
روى
رسيد
بشن
بري
دارم
الي
گه
اينطوري
كلي
تونست
دارم
يه
نداره
بياد
جور
كرده
بودم
توي
كرديد
هستن
اون
ميشه
شو
بشم
بريد
بريم
بود?د
چيه
باشه
واقعا
رو
هست?د
اينجا
وارد
توش
اينكه
آيا
بدم
باشه
بهشون
يعني
مون
شرط
اينا
كردم
بدان
نباش
نداد
مي‌كنن
كردن
كرده
اون
ميرن
شديم
برا?
ميكنيم
كن?م
خودم
،
ى
علارغم
،
نميكنن
ميروم
اونجا
.
اونا
اه
اينجور
ات
خواهيمكرد
مي‌گيره
ميدهم
خيلي
م?‌كنند
كنن
نكنه
؟
?
م?‌كند
شده‌اند
باشم
نا
حت?
م?‌داد
م?‌شوند
كردند
م?‌كنم
م?‌دهد
كرديم
كنيد
_
براى
ها?
ها?a
about
above
according
across
after
afterwards
again
against
albeit
all
almost
alone
along
already
also
although
always
am
among
amongst
an
and
another
any
anybody
anyhow
anyone
anything
anyway
anywhere
apart
are
around
as
at
av
be
became
because
become
becomes
becoming
been
before
beforehand
behind
being
below
beside
besides
between
beyond
both
but
by
can
cannot
canst
certain
cf
choose
contrariwise
cos
could
cu
day
do
does
doesn't
doing
dost
doth
double
down
dual
during
each
either
else
elsewhere
enough
et
etc
even
ever
every
everybody
everyone
everything
everywhere
except
excepted
excepting
exception
exclude
excluding
exclusive
far
farther
farthest
few
ff
first
for
formerly
forth
forward
from
front
further
furthermore
furthest
get
go
had
halves
hardly
has
hast
hath
have
he
hence
henceforth
her
here
hereabouts
hereafter
hereby
herein
hereto
hereupon
hers
herself
him
himself
hindmost
his
hither
hitherto
how
however
howsoever
i
ie
if
in
inasmuch
inc
include
included
including
indeed
indoors
inside
insomuch
instead
into
inward
inwards
is
it
its
itself
just
kind
kg
km
last
latter
latterly
less
lest
let
like
little
ltd
many
may
maybe
me
meantime
meanwhile
might
moreover
most
mostly
more
mr
mrs
ms
much
must
my
myself
namely
need
neither
never
nevertheless
next
no
nobody
none
nonetheless
noone
nope
nor
not
nothing
notwithstanding
now
nowadays
nowhere
of
off
often
ok
on
once
one
only
onto
or
other
others
otherwise
ought
our
ours
ourselves
out
outside
over
own
per
perhaps
plenty
provide
quite
rather
really
round
said
sake
same
sang
save
saw
see
seeing
seem
seemed
seeming
seems
seen
seldom
selves
sent
several
shalt
she
should
shown
sideways
since
slept
slew
slung
slunk
smote
so
some
somebody
somehow
someone
something
sometime
sometimes
somewhat
somewhere
spake
spat
spoke
spoken
sprang
sprung
stave
staves
still
such
supposing
than
that
the
thee
their
them
themselves
then
thence
thenceforth
there
thereabout
thereabouts
thereafter
thereby
therefore
therein
thereof
thereon
thereto
thereupon
these
they
this
those
thou
though
thrice
through
throughout
thru
thus
thy
thyself
till
to
together
too
toward
towards
ugh
unable
under
underneath
unless
unlike
until
up
upon
upward
upwards
us
use
used
using
very
via
vs
want
was
we
week
well
were
what
whatever
whatsoever
when
whence
whenever
whensoever
where
whereabouts
whereafter
whereas
whereat
whereby
wherefore
wherefrom
wherein
whereinto
whereof
whereon
wheresoever
whereto
whereunto
whereupon
wherever
wherewith
whether
whew
which
whichever
whichsoever
while
whilst
whither
who
whoa
whoever
whole
whom
whomever
whomsoever
whose
whosoever
why
will
wilt
with
within
without
worse
worst
would
wow
ye
yet
year
yippee
you
your
yours
yourself
yourselves

View File

@ -87,7 +87,7 @@
آویختن آویختن
آکندن آکندن
آگهی کردن آگهی کردن
ایتلاف کردن ائتلاف کردن
ابتلا پیداکردن ابتلا پیداکردن
ابتلا یافتن ابتلا یافتن
ابداع کردن ابداع کردن
@ -196,9 +196,9 @@
اذعان داشتن اذعان داشتن
اذعان کردن اذعان کردن
اذیت کردن اذیت کردن
ارایه دادن ارائه دادن
ارایه داشتن ارائه داشتن
ارایه کردن ارائه کردن
اراده کردن اراده کردن
ارتباط دادن ارتباط دادن
ارتحال کردن ارتحال کردن
@ -312,7 +312,7 @@
اسراف کردن اسراف کردن
اسلام آوردن اسلام آوردن
اسلام‌زدایی کردن اسلام‌زدایی کردن
اسم بردن اسم بردن
اسم‌نویسی کردن اسم‌نویسی کردن
اسهال کردن اسهال کردن
اسپری زدن اسپری زدن
@ -932,29 +932,29 @@
بی‌نظمی کردن بی‌نظمی کردن
بی‌وجدانی کردن بی‌وجدانی کردن
بی‌وفایی کردن بی‌وفایی کردن
تاثیر نهادن تأثیر نهادن
تاثیر کردن تأثیر کردن
تاثیر گذاردن تأثیر گذاردن
تاثیر گذاشتن تأثیر گذاشتن
تاثیرگذاری کردن تأثیرگذاری کردن
تاخیر کردن تأخیر کردن
تادیب کردن تأدیب کردن
تادیه کردن تأدیه کردن
تاسی کردن تأسی کردن
تاسیس نهادن تأسیس نهادن
تاسیس پیداکردن تأسیس پیداکردن
تاسیس کردن تأسیس کردن
تاسیس یافتن تأسیس یافتن
تالیف کردن تألیف کردن
تالیف یافتن تألیف یافتن
تامل کردن تأمل کردن
تامین کردن تأمین کردن
تاویل کردن تأویل کردن
تاکید داشتن تأکید داشتن
تاکید نهادن تأکید نهادن
تاکید ورزیدن تأکید ورزیدن
تاکید کردن تأکید کردن
تایید کردن تأیید کردن
تا زدن تا زدن
تا کردن تا کردن
تاب آوردن تاب آوردن
@ -988,7 +988,7 @@
تبدیل پیداکردن تبدیل پیداکردن
تبدیل کردن تبدیل کردن
تبدیل یافتن تبدیل یافتن
تبریه کردن تبرئه کردن
تبری کردن تبری کردن
تبسم کردن تبسم کردن
تبعیت کردن تبعیت کردن
@ -1057,7 +1057,7 @@
تخصیص داشتن تخصیص داشتن
تخصیص پیداکردن تخصیص پیداکردن
تخصیص یافتن تخصیص یافتن
تخطیه کردن تخطئه کردن
تخطی ورزیدن تخطی ورزیدن
تخطی کردن تخطی کردن
تخفیف کردن تخفیف کردن
@ -1137,7 +1137,7 @@
ترکیب کردن ترکیب کردن
ترکیب یافتن ترکیب یافتن
ترکیدن ترکیدن
تزیین کردن تزئین کردن
تزاحم کردن تزاحم کردن
تزریق کردن تزریق کردن
تزلزل پیداکردن تزلزل پیداکردن
@ -1285,7 +1285,7 @@
تغییر پیداکردن تغییر پیداکردن
تغییر کردن تغییر کردن
تغییر یافتن تغییر یافتن
تفال زدن تفأل زدن
تفاخر کردن تفاخر کردن
تفاهم کردن تفاهم کردن
تفاوت کردن تفاوت کردن
@ -1341,7 +1341,7 @@
تقویت کردن تقویت کردن
تقویم کردن تقویم کردن
تقیه کردن تقیه کردن
تلالو کردن تلألؤ کردن
تلاش داشتن تلاش داشتن
تلاش کردن تلاش کردن
تلاطم کردن تلاطم کردن
@ -1452,7 +1452,7 @@
توصیف کردن توصیف کردن
توصیه کردن توصیه کردن
توضیح دادن توضیح دادن
توطیه کردن توطئه کردن
توفان کردن توفان کردن
توفیر کردن توفیر کردن
توقف داشتن توقف داشتن
@ -1553,7 +1553,7 @@
جدیت کردن جدیت کردن
جدیت یافتن جدیت یافتن
جر و بحث کردن جر و بحث کردن
جرات کردن جرأت کردن
جراحی کردن جراحی کردن
جرزنی کردن جرزنی کردن
جرقه زدن جرقه زدن
@ -1784,11 +1784,11 @@
خواستگاری کردن خواستگاری کردن
خواندن خواندن
خواهش کردن خواهش کردن
خودارضایی کردن خودارضایی کردن
خودبینی کردن خودبینی کردن
خودخوری کردن خودخوری کردن
خودداری کردن خودداری کردن
خودرایی کردن خودرأیی کردن
خودستایی کردن خودستایی کردن
خودسوزی کردن خودسوزی کردن
خودنمایی کردن خودنمایی کردن
@ -1913,8 +1913,8 @@
دست کشیدن دست کشیدن
دست یافتن دست یافتن
دستبرد زدن دستبرد زدن
دسترسی پیداکردن دسترسی پیداکردن
دسترسی یافتن دسترسی یافتن
دستشویی کردن دستشویی کردن
دسته‌بندی کردن دسته‌بندی کردن
دستور دادن دستور دادن
@ -1997,8 +1997,8 @@
دیدار کردن دیدار کردن
دیدن دیدن
دیدن کردن دیدن کردن
دیده‌بانی کردن دیده‌بانی کردن
دیده‌بوسی کردن دیده‌بوسی کردن
دین‌زدایی کردن دین‌زدایی کردن
دین‌فروشی کردن دین‌فروشی کردن
دیوانگی کردن دیوانگی کردن
@ -2008,9 +2008,9 @@
ذخیره نهادن ذخیره نهادن
ذخیره کردن ذخیره کردن
ذخیره‌سازی کردن ذخیره‌سازی کردن
رای‌گیری کردن رأی‌گیری کردن
رویاپردازی کردن رؤیاپردازی کردن
رویت کردن رؤیت کردن
راز و نیاز کردن راز و نیاز کردن
رانت‌خواری کردن رانت‌خواری کردن
راندن راندن
@ -2173,7 +2173,7 @@
زبان‌درازی کردن زبان‌درازی کردن
زجر دادن زجر دادن
زجرکش کردن زجرکش کردن
زد وبند کردن زد و بند کردن
زد و خورد کردن زد و خورد کردن
زدن زدن
زدودن زدودن
@ -2213,7 +2213,7 @@
زینت دادن زینت دادن
زینت کردن زینت کردن
زیور کردن زیور کردن
سوال کردن سؤال کردن
سابیدن سابیدن
ساختاربندی کردن ساختاربندی کردن
ساختارسازی کردن ساختارسازی کردن
@ -2350,7 +2350,7 @@
سوخت‌رسانی کردن سوخت‌رسانی کردن
سوخت‌گیری کردن سوخت‌گیری کردن
سودجویی کردن سودجویی کردن
سودرسانی کردن سودرسانی کردن
سوزاندن سوزاندن
سوزن‌دوزی کردن سوزن‌دوزی کردن
سوسو زدن سوسو زدن
@ -2644,7 +2644,7 @@
عشق‌بازی کردن عشق‌بازی کردن
عشق‌ورزی کردن عشق‌ورزی کردن
عشوه کردن عشوه کردن
عصاره‌گیری کردن عصاره‌گیری کردن
عصب‌کشی کردن عصب‌کشی کردن
عصیان کردن عصیان کردن
عضوگیری کردن عضوگیری کردن
@ -2874,8 +2874,8 @@
فیلم کردن فیلم کردن
فیلم‌برداری کردن فیلم‌برداری کردن
فیلم‌سازی کردن فیلم‌سازی کردن
قایل است قائل است
قایل بودن قائل بودن
قاب کردن قاب کردن
قاب‌بندی کردن قاب‌بندی کردن
قارقار کردن قارقار کردن
@ -2906,7 +2906,7 @@
قدرشناسی کردن قدرشناسی کردن
قدم زدن قدم زدن
قدم گذاشتن قدم گذاشتن
قرایت کردن قرائت کردن
قرار دادن قرار دادن
قرار داشتن قرار داشتن
قرار گذاردن قرار گذاردن
@ -2959,7 +2959,7 @@
قیافه گرفتن قیافه گرفتن
قیام کردن قیام کردن
قیامت کردن قیامت کردن
قید کردن قید کردن
قیل و قال کردن قیل و قال کردن
قیمت کردن قیمت کردن
قیمت گذاردن قیمت گذاردن
@ -3027,11 +3027,11 @@
لیسیدن لیسیدن
لیف زدن لیف زدن
لینک کردن لینک کردن
ماوا پیداکردن مأوا پیداکردن
ماوا گرفتن مأوا گرفتن
ماوا یافتن مأوا یافتن
مواخذه کردن مؤاخذه کردن
موثر افتادن مؤثر افتادن
ماتم گرفتن ماتم گرفتن
ماجراجویی کردن ماجراجویی کردن
مارش زدن مارش زدن
@ -3073,7 +3073,7 @@
مجاهدت کردن مجاهدت کردن
مجاهده کردن مجاهده کردن
مجاورت کردن مجاورت کردن
مجری‌گری کردن مجری‌گری کردن
محاربه کردن محاربه کردن
محاسبه کردن محاسبه کردن
محافظت کردن محافظت کردن
@ -3125,8 +3125,8 @@
مزاح کردن مزاح کردن
مزمزه کردن مزمزه کردن
مزه‌مزه کردن مزه‌مزه کردن
مسالت داشتن مسألت داشتن
مسالت کردن مسألت کردن
مسابقه گذاشتن مسابقه گذاشتن
مساعدت کردن مساعدت کردن
مسافرت کردن مسافرت کردن
@ -3237,7 +3237,7 @@
منتقل کردن منتقل کردن
منزل داشتن منزل داشتن
منزل کردن منزل کردن
منشا گرفتن منشأ گرفتن
منشی‌گری کردن منشی‌گری کردن
منظور داشتن منظور داشتن
منظور کردن منظور کردن
@ -3347,7 +3347,7 @@
نسیان کردن نسیان کردن
نسیه دادن نسیه دادن
نسیه کردن نسیه کردن
نشات گرفتن نشأت گرفتن
نشان دادن نشان دادن
نشان کردن نشان کردن
نشان گرفتن نشان گرفتن
@ -3618,7 +3618,7 @@
پادرمیانی کردن پادرمیانی کردن
پادشاهی کردن پادشاهی کردن
پادویی کردن پادویی کردن
پارتیشن‌بندی کردن پارتیشن‌بندی کردن
پارتی‌بازی کردن پارتی‌بازی کردن
پارس کردن پارس کردن
پارو زدن پارو زدن
@ -4054,7 +4054,7 @@
گرو گذاشتن گرو گذاشتن
گرو گرفتن گرو گرفتن
گروه‌بندی کردن گروه‌بندی کردن
گروکشی کردن گروکشی کردن
گروگان بردن گروگان بردن
گرویدن گرویدن
گریاندن گریاندن
@ -4086,7 +4086,7 @@
گشایش کردن گشایش کردن
گشایش یافتن گشایش یافتن
گشت زدن گشت زدن
گشت وگذار کردن گشت و گذار کردن
گشتن گشتن
گشت‌زنی کردن گشت‌زنی کردن
گشودن گشودن
@ -4165,178 +4165,3 @@
یکسان‌سازی کردن یکسان‌سازی کردن
یکه‌تازی کردن یکه‌تازی کردن
یکپارچه‌سازی کردن یکپارچه‌سازی کردن
دایر نمودن
تسلیم نمودن
مشاوره نمودن
در آمد داشتن
منتقل گردیدن
تحویل گردیدن
مقرر شدن
خریداری شدن
موجب شدن
فراهم کردن
تصریح گردیدن
تخریب کردن
ازبین بردن
محکوم شدن
اختلال گردیدن
لازم الاجرا شدن
پذیرش شدن
تصویب شدن
تعهد شدن
تاسیس شدن
اعلام نمودن
قطع شدن
اجازه دادن
مسئولیت داشتن
تفویض نمودن
تناقض داشتن
منعقد گردیدن
پیش بینی شدن
مصوب شدن
نسبت داشتن
اثر داشتن
متحمل شدن
تسعیر شدن
اعلان شدن
منتشر شدن
صادرات کردن
توجه داشتن
تعیین شدن
مشمول شدن
منتفی کردن
اهتمام داشتن
تاثیر داشتن
عیب داشتن
درمان شدن
نصف شدن
وظیفه داشتن
اختلاف داشتن
خانوادگی کردن
صلح کردن
پیشنهاد نمودن
تقدیس گردیدن
اقرار نمودن
به عضویت پذیرفتن
نایل گردیدن
تفریق شدن
جدا شدن
طلاق گرفتن
مدون شدن
صحت داشتن
به گواهی رسیدن
مورد تایید قرار گرفتن
فسخ کردن
ثبت شدن
تحویل دادن
واقع شدن
صادر نمودن
باطل کردن
منحل شدن
تعمید دادن
به عضویت در آمدن
عقد کردن
مسیحی کردن
تعهد نمودن
رابطه نمودن
رعایت نمودن
کبیر شدن
دارا شدن
قیمومیت کردن
خارج شدن
زایل شدن
سبب شدن
ایجاب نمودن
فسخ گردیدن
ثابت شدن
محکوم گردیدن
محروم شدن
مجازات شدن
قابلیت داشتن
صادر شدن
لغو شدن
رد شدن
ابلاغ شدن
اتخاذ تصمیم کردن
مانع شدن
اجرا شدن
اقرار گرفتن
اکراه داشتن
شکنجه شدن
اذیت شدن
آزار شدن
اخذ شدن
مجدد نمودن
تشکیل شدن
حضور داشتن
نظر داشتن
پیدا شدن
مراجعت نمودن
جبران نمودن
وارد شدن
داخل شدن
اعدام شدن
ضرورت داشتن
پیشنهاد دادن
افسری کردن
اخراج شدن
محسوب شدن
انضباط داشتن
صلاحیت داشتن
معافیت گرفتن
نصف کردن
باز خرید شدن
پرداخت شدن
پرش کردن
تعیین گردیدن
خدمت نمودن
امراء کردن
استفاده نمودن
به تابعیت در آمدن
به وابستگی در آمدن
تلقی گردیدن
مستعفی شدن
برکنار شدن
رفتار شدن
پایان رسانیدن
حسن داشتن
لیاقت داشتن
امتحان دادن
کسری داشتن
محسوب گردیدن
واریز شدن
منصوب گردیدن
تقسیم شدن
ماموریت کردن
بیمار شدن
مصدوم شدن
مجروح گردیدن
فوت شدن
آمادگی پیدا کردن
طریق داشتن
عهده دار شدن
حفظ گردیدن
نمایندگی داشتن
تأیید گردیدن
تنفیذ گردیدن
تمام شدن
انجام شدن
مطالبه گردیدن
تولید شدن
توزیع شدن
اعمال شدن
عمل شدن
پیش بردن
اداره شدن
تشکیل گردیدن
حاصل نمودن
معین کردن
محاسبه شدن
محفوظ داشتن
اقدام نمودن
به تصویب رسیدن
حق داشتن
بعمل آمدن
اجراء کردن

File diff suppressed because it is too large Load Diff