diff --git a/NLP_datasets/افعال مرکب.txt b/NLP_datasets/افعال مرکب.txt deleted file mode 100644 index d3345cb..0000000 --- a/NLP_datasets/افعال مرکب.txt +++ /dev/null @@ -1,4167 +0,0 @@ -آب آوردن -آب افتادن -آب کردن -آب کشیدن -آب گرفتن -آبروداری کردن -آبسه کردن -آبیاری کردن -آب‌بازی کردن -آب‌تنی کردن -آب‌رسانی کردن -آب‌زدایی کردن -آب‌پاشی کردن -آب‌کشی کردن -آب‌گیری کردن -آتش زدن -آتش کردن -آتش کشیدن -آتش گرفتن -آتشفشان کردن -آتش‌افروزی کردن -آتش‌بازی کردن -آدم‌ربایی کردن -آذین بستن -آذین کردن -آراستن -آرام پیداکردن -آرام گرفتن -آرام یافتن -آرامش پیداکردن -آرامش یافتن -آرامیدن -آرایش کردن -آرایشگری کردن -آرزو کردن -آرمیدن -آروغ زدن -آزار دادن -آزردن -آزمایش دادن -آزمایش کردن -آزمودن -آستر کردن -آسودن -آسیاب کردن -آسیب پیداکردن -آسیب یافتن -آشامیدن -آشتی دادن -آشفتن -آشنایی پیداکردن -آشنایی یافتن -آشنایی‌زادیی کردن -آشپزی کردن -آشکارسازی کردن -آشیان کردن -آشیانه کردن -آغاز نهادن -آغاز کردن -آغازیدن -آفتاب گرفتن -آفریدن -آفرینش کردن -آقایی کردن -آلودن -آمار گرفتن -آمارگیری کردن -آماس کردن -آمدن -آمرزیدن -آموختن -آموزاندن -آموزش دادن -آموزش دیدن -آمپول زدن -آمیختن -آمیزش کردن -آنالیز کردن -آنتن دادن -آه کشیدن -آهار زدن -آهنگسازی کردن -آواز دادن -آوانویسی کردن -آوانگاری کردن -آوردن -آویختن -آکندن -آگهی کردن -ائتلاف کردن -ابتلا پیداکردن -ابتلا یافتن -ابداع کردن -ابراز داشتن -ابراز کردن -ابرام کردن -ابطال کردن -ابقا کردن -ابلاغ داشتن -ابلاغ کردن -اتحاد پیداکردن -اتحاد کردن -اتحاد یافتن -اتخاذ داشتن -اتخاذ کردن -اتراق کردن -اتساع پیداکردن -اتساع یافتن -اتصال دادن -اتصال پیداکردن -اتصال یافتن -اتصالی کردن -اتفاق افتادن -اتلاف کردن -اتمام حجت کردن -اتمام پیداکردن -اتمام یافتن -اتهام زدن -اتو زدن -اتو کشیدن -اتود زدن -اتکا کردن -اثبات کردن -اثر گذاردن -اثر گذاشتن -اثر گرفتن -اجابت کردن -اجاره دادن -اجاره کردن -اجتماع کردن -اجتناب داشتن -اجتناب ورزیدن -اجتناب کردن -اجتهاد کردن -اجحاف کردن -اجرا داشتن -اجرا کردن -اجماع کردن -احاطه پیداکردن -احاطه کردن -احاطه یافتن -احاله کردن -احتجاج کردن -احتراز کردن -احترام گذاردن -احترام گذاشتن -احتساب کردن -احتمال دادن -احتمال داشتن -احتمال رفتن -احتکار کردن -احتیاط ورزیدن -احتیاط کردن -احداث کردن -احراز کردن -احرام بستن -احساس کردن -احسان کردن -احضار داشتن -احضار کردن -احقاق کردن -احلیل زدن -احوال‌پرسی کردن -احیا داشتن -احیا کردن -اخاذی کردن -اختتام پیداکردن -اختتام یافتن -اختراع کردن -اختصاص دادن -اختصاص داشتن -اختصاص پیداکردن -اختصاص یافتن -اختلاس کردن -اختلاط کردن -اختلال پیداکردن -اختلال یافتن -اختیار کردن -اخراج کردن -اخفا کردن -اخلال کردن -ادا کردن -اداره کردن -ادامه دادن -ادامه داشتن -ادامه پیداکردن -ادامه یافتن -ادب کردن -ادبار کردن -ادرار کردن -ادراک کردن -ادعا کردن -ادغام پیداکردن -ادغام کردن -ادغام یافتن -اذعان داشتن -اذعان کردن -اذیت کردن -ارائه دادن -ارائه داشتن -ارائه کردن -اراده کردن -ارتباط دادن -ارتحال کردن -ارتزاق کردن -ارتعاش دادن -ارتعاش کردن -ارتفاع گرفتن -ارتقا دادن -ارتقا پیداکردن -ارتقا یافتن -ارجاع پیداکردن -ارجاع یافتن -اردو زدن -ارزانی داشتن -ارزش نهادن -ارزش گذاردن -ارزش گذاشتن -ارزشیابی کردن -ارزش‌گذاری کردن -ارزیابی کردن -ارزیدن -ارسال داشتن -ارسال کردن -ارشاد کردن -ارضا کردن -ارعاب کردن -ارفاق کردن -از آب درآمدن -از برکردن -از بین رفتن -از دست دادن -از سر گرفتن -از قلم افتادن -از هم پاشیدن -از پا افتادن -از پا درآمدن -از پا درآوردن -از پای درآمدن -از پای درآوردن -از چشم افتادن -از کار افتادن -از کار انداختن -ازدحام کردن -ازدواج کردن -ازدیاد کردن -اسباب‌کشی کردن -اسبدوانی کردن -است -استارت زدن -استانداردسازی کردن -استتار کردن -استثمار کردن -استجابت کردن -استحاله کردن -استحصال کردن -استحمام کردن -استخاره کردن -استخدام کردن -استخراج داشتن -استخراج کردن -استخفاف کردن -استدعا داشتن -استدعا کردن -استدلال کردن -استراحت کردن -استراق سمع کردن -استرداد کردن -استشمام کردن -استشهاد کردن -استعانت کردن -استعفا دادن -استعفا کردن -استعلام کردن -استعمار کردن -استعمال کردن -استغاثه کردن -استغفار کردن -استفاده داشتن -استفاده کردن -استفراغ کردن -استفهام کردن -استقامت ورزیدن -استقامت کردن -استقبال کردن -استقرار دادن -استقرار داشتن -استقرار پیداکردن -استقرار گرفتن -استقرار یافتن -استقراض کردن -استماع کردن -استمداد کردن -استمهال کردن -استناد جستن -استناد دادن -استناد داشتن -استناد کردن -استنباط کردن -استنتاج کردن -استنساخ کردن -استنشاق کردن -استنطاق کردن -استنکاف ورزیدن -استنکاف کردن -استهزا کردن -استیضاح کردن -استیفا کردن -استیلا داشتن -استیلا پیداکردن -استیلا یافتن -اسراف کردن -اسلام آوردن -اسلام‌زدایی کردن -اسم بردن -اسم‌نویسی کردن -اسهال کردن -اسپری زدن -اسپری کردن -اسکان دادن -اسکان داشتن -اسکان پیداکردن -اسکان کردن -اسکان گرفتن -اسکان یافتن -اسکن کردن -اسکورت کردن -اسکی کردن -اشارت داشتن -اشاره داشتن -اشاره کردن -اشاعه دادن -اشاعه پیداکردن -اشاعه کردن -اشاعه یافتن -اشتباه کردن -اشتراک پیداکردن -اشتراک یافتن -اشتغال داشتن -اشتغال‌زایی کردن -اشتقاق پیداکردن -اشتقاق کردن -اشتقاق یافتن -اشتهار پیداکردن -اشتهار یافتن -اصابت کردن -اصرار داشتن -اصرار ورزیدن -اصرار کردن -اصلاح پیداکردن -اصلاح کردن -اصلاح یافتن -اضافه کردن -اطاعت ورزیدن -اطاعت کردن -اطراق کردن -اطعام کردن -اطفا کردن -اطلاع دادن -اطلاع پیداکردن -اطلاع یافتن -اطلاق کردن -اطلاق گرفتن -اطمینان کردن -اظهار داشتن -اظهار نظر کردن -اظهار کردن -اعاده دادن -اعانت کردن -اعتراض کردن -اعتراف کردن -اعتزال کردن -اعتصاب کردن -اعتماد کردن -اعتنا کردن -اعجاز کردن -اعدام کردن -اعراض داشتن -اعراض کردن -اعزام داشتن -اعزام کردن -اعطا کردن -اعلام داشتن -اعلام کردن -اعلان دادن -اعلان داشتن -اعلان کردن -اعمال داشتن -اعمال کردن -اغتشاش کردن -اغراق کردن -اغفال کردن -اغماض کردن -اغوا کردن -افاقه کردن -افت کردن -افتادن -افتتاح کردن -افتخار کردن -افتخارآفرینی کردن -افترا زدن -افتراق کردن -افراشتن -افراط کردن -افراطی‌گری کردن -افروختن -افزایش دادن -افزایش پیداکردن -افزایش یافتن -افزودن -افساد کردن -افسون کردن -افسون‌گری کردن -افشا کردن -افشاندن -افشاگری کردن -افطار کردن -افول کردن -افکندن -اقامت داشتن -اقامت پیداکردن -اقامت کردن -اقامت یافتن -اقامه داشتن -اقامه کردن -اقبال کردن -اقتباس کردن -اقتدا کردن -اقتصادسنجی کردن -اقتضا داشتن -اقتضا کردن -اقدام ورزیدن -اقدام کردن -اقرار آوردن -اقرار داشتن -اقرار کردن -اقناع کردن -التجا کردن -التزام ورزیدن -التفات کردن -التماس کردن -التیام دادن -التیام پیداکردن -التیام کردن -التیام یافتن -الحاق داشتن -الحاق پیداکردن -الحاق کردن -الحاق یافتن -الغاء کردن -الفت دادن -القا کردن -الهام کردن -الو گرفتن -الک کردن -الکترولیز کردن -الگو گرفتن -الگوبرداری کردن -الگوسازی کردن -اماله کردن -امامت کردن -امان پیداکردن -امان یافتن -امانت گذاردن -امانت گذاشتن -امانت‌داری کردن -امتحان کردن -امتداد داشتن -امتداد پیداکردن -امتداد یافتن -امتزاج کردن -امتناع داشتن -امتناع ورزیدن -امتناع کردن -امتنان کردن -امتیازبندی کردن -امتیازگیری کردن -امداد کردن -امدادرسانی کردن -امر و نهی کردن -امر کردن -امساک داشتن -امساک کردن -امضا زدن -امضا کردن -املا کردن -امپراطوری کردن -امکان داشتن -امید بستن -انابه کردن -انبار کردن -انباشتن -انبساط پیداکردن -انبساط یافتن -انبوه‌سازی کردن -انتحار کردن -انتخاب کردن -انتزاع کردن -انتساب کردن -انتشار دادن -انتشار پیداکردن -انتشار یافتن -انتصاب کردن -انتظار کشیدن -انتقاد کردن -انتقال دادن -انتقال پیداکردن -انتقال یافتن -انتقام‌جویی کردن -انتگرال‌گیری کردن -انجام دادن -انجام پذیرفتن -انجام پیداکردن -انجام گرفتن -انجام یافتن -انجامیدن -انحراف پیداکردن -انحراف یافتن -انداختن -اندازه کردن -اندازه گرفتن -اندازه‌گیری کردن -اندوختن -اندوخته کردن -اندیشه کردن -اندیشیدن -انس گرفتن -انسجام پیداکردن -انسجام یافتن -انشعاب کردن -انصاف دادن -انصراف دادن -انطباق دادن -انطباق پیداکردن -انطباق یافتن -انعام کردن -انعقاد کردن -انعکاس دادن -انعکاس داشتن -انعکاس پیداکردن -انعکاس کردن -انعکاس یافتن -انفاق کردن -انقراض پیداکردن -انقراض یافتن -انقلاب کردن -انکار کردن -انگاشتن -انگشت کردن -انگشت‌نگاری کردن -انگیختن -انگیزاندن -اهانت کردن -اهتمام ورزیدن -اهتمام کردن -اهدا کردن -اهمال کردن -اهمیت گذاردن -اهمیت گذاشتن -اوقات‌تلخی کردن -اکتشاف کردن -اکتفا کردن -اکرام کردن -اکراه کردن -اکسیژن‌رسانی کردن -ایثار کردن -ایثارگری کردن -ایجاب کردن -ایجاد کردن -ایراد کردن -ایرانگردی کردن -ایست کردن -ایستادن -ایستادگی کردن -ایفا کردن -ایمان آوردن -ایمن‌سازی کردن -ایمیل زدن -ایمیل کردن -باج‌گیری کردن -باختن -باد زدن -باد کردن -بادکش کردن -بار پیداکردن -بار یافتن -بارانداز کردن -بارش گرفتن -بارفیکس رفتن -بارکشی کردن -بارگذاری کردن -بارگیری کردن -باریدن -باز جستن -باز گذاردن -باز گذاشتن -باز گردیدن -باز گرفتن -بازآفریدن -بازآفرینی کردن -بازآمدن -بازآموختن -بازآوردن -بازارگرمی کردن -بازاریابی کردن -بازاندیشی کردن -بازایستادن -بازبینی کردن -بازتاب پیداکردن -بازتاب کردن -بازتاب یافتن -بازتابیدن -بازتعریف کردن -بازجویی کردن -بازخواست کردن -بازخواندن -بازداشتن -بازدید کردن -بازرساندن -بازرسی کردن -بازسازی کردن -بازستاندن -بازشماردن -بازشماری کردن -بازشمردن -بازشناسی کردن -بازفرستادن -بازماندن -بازنمایاندن -بازنمایی کردن -بازنویسی کردن -بازنگری کردن -بازنگریستن -بازپرداخت کردن -بازپرسیدن -بازپروری کردن -بازگرداندن -بازگردانیدن -بازگردیدن -بازگرفتن -بازگشایی کردن -بازگشتن -بازگشودن -بازگفتن -بازگو کردن -بازی خوردن -بازی دادن -بازی کردن -بازیافت کردن -بازیافتن -بازیگری کردن -بازی‌گردانی کردن -باغبانی کردن -بافتن -باقی ماندن -باقی گذاردن -باقی گذاشتن -بال زدن -بالا آوردن -بالا کشیدن -بالا گرفتن -بالانس زدن -بالیدن -بال‌بال زدن -بانکداری کردن -بانگ زدن -بانگ کردن -باور کردن -باوراندن -بایستن -بحث کردن -بخار دادن -بخار کردن -بخش کردن -بخشنامه کردن -بخشندگی کردن -بخشودن -بخشیدن -بخیه خوردن -بخیه زدن -بخیه کردن -بد آمدن -بدجنسی کردن -بدرفتاری کردن -بدرقه کردن -بدعت گذاردن -بدعت گذاشتن -بدعت‌گذاری کردن -بدل کردن -بدل‌کاری کردن -بدگویی کردن -بذرپاشی کردن -بذله‌گویی کردن -بر باد دادن -بر باد رفتن -بر خوردن -بر دم زدن -بر زدن -بر عهده داشتن -بر نشانیدن -بر نهادن -بر پا خاستن -بر پای خاستن -بر پای داشتن -برآشفتن -برآمدن -برآورد کردن -برآوردن -برابری کردن -برات کردن -برادری کردن -برافتادن -برافراشتن -برافروختن -برافشاندن -برافکندن -برانداختن -برانداز کردن -برانگیختن -بربستن -برتاباندن -برتابیدن -برتافتن -برتری دادن -برتری پیداکردن -برتری گرفتن -برتری یافتن -برتنیدن -برجهیدن -برخاستن -برخورد کردن -برخوردن -برداشت کردن -برداشتن -بردباری کردن -بردمیدن -بردن -بررسی کردن -برش دادن -برش زدن -برشماردن -برشمردن -برطرف کردن -برف‌بازی کردن -برف‌روبی کردن -برق زدن -برقرار کردن -برق‌رسانی کردن -برنامه‌ریزی کردن -برنامه‌نویسی کردن -برنشاندن -برنشستن -بروز دادن -بروز کردن -برپا داشتن -برچیدن -برکت کردن -برکشیدن -برکندن -برگذشتن -برگرداندن -برگردانیدن -برگرفتن -برگزار کردن -برگزیدن -برگشتن -برگشودن -برگماردن -برگماریدن -برگماشتن -بریدن -بزرگواری کردن -بزرگ‌نمایی کردن -بساط کردن -بست زدن -بست نشستن -بسترسازی کردن -بستن -بسته‌بندی کردن -بستگی داشتن -بسط دادن -بسیج کردن -بشارت پیداکردن -بشارت یافتن -بشکن زدن -بع‌بع کردن -بغض کردن -بغل زدن -بلعیدن -بلغور کردن -بلند کردن -بلوا کردن -بلوف زدن -بمباران کردن -بمب‌گذاری کردن -بنا نهادن -بنا کردن -بنا گذاردن -بنا گذاشتن -بنایی کردن -بند آمدن -بند آوردن -بند انداختن -بند زدن -بندبازی کردن -بندگی کردن -بنزین زدن -بنیاد نهادن -بنیاد کردن -بنیاد گذاردن -بنیاد گذاشتن -بنیان نهادن -بنیان کردن -بنیان گذاردن -بنیان گذاشتن -بنیان‌گذاری کردن -به اجرا گذاشتن -به ارث بردن -به باد دادن -به تصویر کشیدن -به تعویق افتادن -به جان آمدن -به جای آوردن -به جای ماندن -به جیب زدن -به حساب آمدن -به حساب آوردن -به خاطر آمدن -به خاطر آوردن -به خاطر داشتن -به خرج دادن -به دست آمدن -به دست آوردن -به دست دادن -به دل گرفتن -به دنبال آمدن -به دنبال داشتن -به دنیا آمدن -به رخ کشیدن -به زانو درآمدن -به زانو درآوردن -به سر آمدن -به سر بردن -به شمار آمدن -به شمار رفتن -به عمل آمدن -به عمل آوردن -به عهده داشتن -به غنیمت بردن -به قربان رفتن -به میان آمدن -به نظر آمدن -به نظر رسیدن -به هم ریختن -به هم زدن -به همراه داشتن -به وجود آمدن -به وجود آوردن -به پا داشتن -به پا ساختن -به پا کردن -به پایان بردن -به چشم آمدن -به کار بردن -به کار رفتن -به یاد آمدن -به یاد افتادن -به یاد انداختن -به یاد داشتن -بهانه آوردن -بهانه جستن -بهانه کردن -بهانه گرفتن -بهانه‌جویی کردن -بهانه‌گیری کردن -بهبود بخشیدن -بهبود دادن -بهبود پیداکردن -بهبود یافتن -بهتان زدن -بهره پیداکردن -بهره کشیدن -بهره گرفتن -بهره یافتن -بهره‌برداری کردن -بهره‌جویی کردن -بهره‌کشی کردن -بهره‌گیری کردن -بهسازی کردن -بهینه‌سازی کردن -بو بردن -بو کشیدن -بو گرفتن -بودجه‌بندی کردن -بودن -بوس کردن -بوسه زدن -بوسه کردن -بوسیدن -بوق زدن -بوییدن -بچه کردن -بچه‌داری کردن -بچگی کردن -بگومگو کردن -بیان داشتن -بیان کردن -بیتوته کردن -بیختن -بیداد کردن -بیرحمی کردن -بیرون دادن -بیرون زدن -بیعت کردن -بیقراری کردن -بینش پیداکردن -بینش یافتن -بی‌آبرویی کردن -بی‌احترامی کردن -بی‌ادبی کردن -بی‌اعتنایی کردن -بی‌انصافی کردن -بی‌بندوباری کردن -بی‌تابی کردن -بی‌تجربگی کردن -بی‌توجهی کردن -بی‌حجابی کردن -بی‌حرمتی کردن -بی‌عدالتی کردن -بی‌مهری کردن -بی‌نزاکتی کردن -بی‌نظمی کردن -بی‌وجدانی کردن -بی‌وفایی کردن -تأثیر نهادن -تأثیر کردن -تأثیر گذاردن -تأثیر گذاشتن -تأثیرگذاری کردن -تأخیر کردن -تأدیب کردن -تأدیه کردن -تأسی کردن -تأسیس نهادن -تأسیس پیداکردن -تأسیس کردن -تأسیس یافتن -تألیف کردن -تألیف یافتن -تأمل کردن -تأمین کردن -تأویل کردن -تأکید داشتن -تأکید نهادن -تأکید ورزیدن -تأکید کردن -تأیید کردن -تا زدن -تا کردن -تاب آوردن -تاب خوردن -تاب دادن -تاباندن -تابش کردن -تابلو کردن -تابیدن -تاب‌بازی کردن -تاج‌گذاری کردن -تاخت آوردن -تاخت بردن -تاخت زدن -تاختن -تار و مار کردن -تاراج کردن -تاراندن -تاریخ زدن -تازیانه زدن -تافتن -تاول زدن -تاکسیدرمی کردن -تایپ کردن -تبادل داشتن -تبانی داشتن -تبانی کردن -تباه کردن -تبخیر کردن -تبدیل ساختن -تبدیل پیداکردن -تبدیل کردن -تبدیل یافتن -تبرئه کردن -تبری کردن -تبسم کردن -تبعیت کردن -تبعید کردن -تبلور پیداکردن -تبلور یافتن -تبلیغ کردن -تبیین ساختن -تبیین کردن -تتبع کردن -تثبیت کردن -تجارت کردن -تجاوز کردن -تجدید نظر کردن -تجدید کردن -تجربه کردن -تجزیه کردن -تجسس کردن -تجسم کردن -تجلی دادن -تجلی پیداکردن -تجلی کردن -تجلی یافتن -تجلیل کردن -تجمع کردن -تجمیع کردن -تجهیز کردن -تجویز کردن -تحت نظارت داشتن -تحت پوشش داشتن -تحدی کردن -تحدید کردن -تحرک کردن -تحریر کردن -تحریض کردن -تحریف کردن -تحریم کردن -تحریک کردن -تحسین کردن -تحصن کردن -تحصیل کردن -تحفه کردن -تحقق دادن -تحقق پذیرفتن -تحقق پیداکردن -تحقق یافتن -تحقیر کردن -تحقیق کردن -تحلیف کردن -تحلیل رفتن -تحلیل کردن -تحمل کردن -تحمیل داشتن -تحمیل کردن -تحول دادن -تحول پیداکردن -تحول یافتن -تحویل دادن -تحویل گرفتن -تحکم کردن -تحکیم پیداکردن -تحکیم یافتن -تخته کردن -تخریب کردن -تخصیص دادن -تخصیص داشتن -تخصیص پیداکردن -تخصیص یافتن -تخطئه کردن -تخطی ورزیدن -تخطی کردن -تخفیف کردن -تخلص پیداکردن -تخلص کردن -تخلص یافتن -تخلف ورزیدن -تخلف کردن -تخلیه کردن -تخم کردن -تخمک‌گذاری کردن -تخمین زدن -تخمین کردن -تخم‌ریزی کردن -تخم‌گذاری کردن -تخیل کردن -تداخل پیداکردن -تداخل کردن -تداخل یافتن -تدارک دیدن -تداعی کردن -تداوم دادن -تداوم پیداکردن -تداوم یافتن -تداوی کردن -تدبر کردن -تدبیر کردن -تدریس کردن -تدفین کردن -تدوین کردن -تذلل کردن -تذهیب کردن -تراش دادن -تراشاندن -تراشکاری کردن -تراشیدن -ترانزیت کردن -تراوش کردن -تربیت پیداکردن -تربیت کردن -تربیت یافتن -ترتیب دادن -ترجمه کردن -ترجیح دادن -ترحم کردن -ترخیص کردن -تردد کردن -تردید ورزیدن -تردید کردن -ترساندن -ترسیدن -ترسیم کردن -ترش کردن -ترشح کردن -ترغیب کردن -ترقی دادن -ترقی داشتن -ترقی پیداکردن -ترقی کردن -ترقی یافتن -ترمز کردن -ترمز گرفتن -ترمیم پیداکردن -ترمیم کردن -ترمیم یافتن -ترنم کردن -ترور کردن -ترویج دادن -ترویج پیداکردن -ترویج کردن -ترویج یافتن -ترک خوردن -ترک دادن -ترک کردن -ترک گفتن -ترکاندن -ترکیب کردن -ترکیب یافتن -ترکیدن -تزئین کردن -تزاحم کردن -تزریق کردن -تزلزل پیداکردن -تزلزل یافتن -تزویج کردن -تزکیه کردن -تسامح ورزیدن -تسامح کردن -تساهل کردن -تسبیح کردن -تست کردن -تسخیر کردن -تسری دادن -تسری پیداکردن -تسری کردن -تسری یافتن -تسریع پیداکردن -تسریع کردن -تسریع یافتن -تسلط پیداکردن -تسلط یافتن -تسلی دادن -تسلی پیداکردن -تسلی یافتن -تسلیم داشتن -تسهیل کردن -تسویه کردن -تسکین دادن -تسکین پیداکردن -تسکین یافتن -تشبیه کردن -تشجیع کردن -تشخص پیداکردن -تشخص یافتن -تشخیص دادن -تشدید پیداکردن -تشدید کردن -تشدید یافتن -تشرف پیداکردن -تشرف کردن -تشرف یافتن -تشریح دادن -تشریح کردن -تشریف آوردن -تشریف بردن -تشریف‌فرمایی کردن -تشعشع کردن -تشفی پیداکردن -تشفی یافتن -تشنج کردن -تشویق کردن -تشکر کردن -تشکیل دادن -تشکیل پیداکردن -تشکیل یافتن -تشکیک کردن -تشییع کردن -تصاحب کردن -تصادف کردن -تصادم کردن -تصحیح کردن -تصحیف کردن -تصدی کردن -تصدیق داشتن -تصدیق کردن -تصرف داشتن -تصرف پیداکردن -تصرف کردن -تصرف یافتن -تصریح داشتن -تصریح کردن -تصعید کردن -تصغیر کردن -تصفیه کردن -تصمیم گرفتن -تصمیم‌گیری کردن -تصنیف کردن -تصور کردن -تصویب کردن -تصویر کردن -تصویربرداری کردن -تصویرپردازی کردن -تضرع کردن -تضعیف ساختن -تضعیف پیداکردن -تضعیف کردن -تضعیف یافتن -تضمین دادن -تضمین کردن -تضییع کردن -تطابق دادن -تطاول کردن -تطبیق دادن -تطبیق پیداکردن -تطبیق یافتن -تطمیع کردن -تطهیر کردن -تظاهر کردن -تظاهرات کردن -تعادل پیداکردن -تعادل یافتن -تعارض کردن -تعارف کردن -تعامل کردن -تعبد کردن -تعبیر کردن -تعبیه نهادن -تعبیه کردن -تعجب کردن -تعجیل کردن -تعدی کردن -تعدیل پیداکردن -تعدیل کردن -تعدیل یافتن -تعرض کردن -تعریض کردن -تعریف داشتن -تعریف کردن -تعصب ورزیدن -تعظیم کردن -تعقل کردن -تعقیب کردن -تعلق دادن -تعلق پیداکردن -تعلق گرفتن -تعلق یافتن -تعلل کردن -تعلم کردن -تعلیق کردن -تعلیم دادن -تعلیم دیدن -تعلیم پیداکردن -تعلیم یافتن -تعمق کردن -تعمیر کردن -تعمیم دادن -تعهد دادن -تعهد کردن -تعویض کردن -تعیین کردن -تغافل کردن -تغذیه کردن -تغیر کردن -تغییر دادن -تغییر پیداکردن -تغییر کردن -تغییر یافتن -تفأل زدن -تفاخر کردن -تفاهم کردن -تفاوت کردن -تفاوت گذاردن -تفاوت گذاشتن -تفت دادن -تفتیش کردن -تفحص کردن -تفرج کردن -تفریح کردن -تفریط کردن -تفریق کردن -تفسیر کردن -تفصیل دادن -تفضل کردن -تفقد کردن -تفنن کردن -تفهیم کردن -تفوق دادن -تفوق پیداکردن -تفوق یافتن -تفویض کردن -تفکر کردن -تفکیک دادن -تفکیک کردن -تقابل پیداکردن -تقابل کردن -تقابل یافتن -تقاضا کردن -تقبل کردن -تقبیح کردن -تقدس کردن -تقدس‌زدایی کردن -تقدیر کردن -تقدیس کردن -تقدیم داشتن -تقدیم کردن -تقرب ورزیدن -تقرب کردن -تقریر کردن -تقسیط کردن -تقسیم کردن -تقسیم‌بندی کردن -تقطیر کردن -تقطیع کردن -تقلا داشتن -تقلا کردن -تقلب کردن -تقلید کردن -تقلیل دادن -تقلیل پیداکردن -تقلیل یافتن -تقویت کردن -تقویم کردن -تقیه کردن -تلألؤ کردن -تلاش داشتن -تلاش کردن -تلاطم کردن -تلافی کردن -تلاقی پیداکردن -تلاقی کردن -تلاقی یافتن -تلاوت کردن -تلخیص کردن -تلطیف کردن -تلفظ کردن -تلفن زدن -تلفن کردن -تلفیق دادن -تلفیق کردن -تلقی داشتن -تلقی کردن -تلقیح کردن -تلقین کردن -تلمبه کردن -تلنگر زدن -تله‌پاتی کردن -تله‌گذاری کردن -تلو تلو خوردن -تلگراف زدن -تلگراف کردن -تمارض کردن -تماس گرفتن -تماشا کردن -تمام کردن -تمایز پیداکردن -تمایز گذاردن -تمایز گذاشتن -تمایز یافتن -تمتع کردن -تمثیل کردن -تمجید کردن -تمدن‌سازی کردن -تمدید کردن -تمرد کردن -تمرکز کردن -تمرین دادن -تمرین کردن -تمسخر کردن -تمسک کردن -تمشیت کردن -تملق کردن -تملک کردن -تمنا کردن -تمهید کردن -تمکن پیداکردن -تمکن یافتن -تمکین کردن -تمیز دادن -تن دادن -تن دردادن -تناسب پیداکردن -تناسب یافتن -تناول کردن -تنبلی کردن -تنبک زدن -تنبیه کردن -تندروی کردن -تندنویسی کردن -تندی کردن -تنزل دادن -تنزل پیداکردن -تنزل کردن -تنزل یافتن -تنزیل کردن -تنظیم پیداکردن -تنظیم کردن -تنظیم یافتن -تنفس کردن -تنفیذ کردن -تنقیح کردن -تنقیه کردن -تنوع پیداکردن -تنوع یافتن -تنگ‌نظری کردن -تنیدن -ته نشستن -تهاجم کردن -تهجد کردن -تهدید کردن -تهذیب کردن -تهمت زدن -تهویه کردن -تهیه دیدن -تهیه کردن -تهییج کردن -توازن پیداکردن -توازن یافتن -تواضع کردن -توافق کردن -توانستن -توبه کردن -توبیخ کردن -توجه کردن -توجیه کردن -تودیع کردن -تورق کردن -توزیع کردن -توسعه دادن -توسعه پیداکردن -توسعه یافتن -توسل کردن -توصیف کردن -توصیه کردن -توضیح دادن -توطئه کردن -توفان کردن -توفیر کردن -توقف داشتن -توقف کردن -توقیع کردن -توقیف کردن -تولد پیداکردن -تولد یافتن -تولید کردن -توهین کردن -توکل کردن -تپیدن -تکافو کردن -تکان خوردن -تکان دادن -تکاندن -تکبر کردن -تکثیر پیداکردن -تکثیر کردن -تکثیر یافتن -تکدی‌گری کردن -تکذیب کردن -تکرار کردن -تکروی کردن -تکریم کردن -تکفل کردن -تکفیر کردن -تکلف کردن -تکلم داشتن -تکلم کردن -تکلیف کردن -تکمیل کردن -تکه کردن -تکوین دادن -تکوین پیداکردن -تکوین کردن -تکوین یافتن -تکیه دادن -تکیه زدن -تکیه کردن -تک‌نوازی کردن -تک‌گویی کردن -تیر کشیدن -تیراندازی کردن -تیرباران کردن -تیزهوشی کردن -تیغ زدن -تیغه کردن -تیمار کردن -تیمم کردن -تیک‌تاک کردن -ثابت کردن -ثانیه‌شماری کردن -ثبات گرفتن -ثبت کردن -ثواب کردن -جا افتادن -جا انداختن -جا خوردن -جا دادن -جا زدن -جا ماندن -جا گذاردن -جا گذاشتن -جا گرفتن -جابجا کردن -جاخالی دادن -جاده‌سازی کردن -جادوگری کردن -جار کشیدن -جارو زدن -جارو کردن -جارو کشیدن -جاروب زدن -جاسازی کردن -جاسوسی کردن -جان باختن -جان دادن -جان سپردن -جان کندن -جانبازی کردن -جانب‌داری کردن -جانمایی کردن -جان‌فشانی کردن -جاه‌طلبی کردن -جایگذاری کردن -جایگزین کردن -جای‌گیری کردن -جبران کردن -جبهه گرفتن -جبهه‌گیری کردن -جدا افتادن -جداسازی کردن -جدال کردن -جدل کردن -جدول‌بندی کردن -جدیت پیداکردن -جدیت کردن -جدیت یافتن -جر و بحث کردن -جرأت کردن -جراحی کردن -جرزنی کردن -جرقه زدن -جریان پیداکردن -جریان گرفتن -جریان یافتن -جریمه کردن -جسارت کردن -جست و جو کردن -جست و خیز کردن -جستجو کردن -جستن -جفت کردن -جفت‌گیری کردن -جلب کردن -جلسه گذاشتن -جلوس کردن -جلوه پیداکردن -جلوه کردن -جلوه یافتن -جلوه‌گری کردن -جلوگیری ورزیدن -جلوگیری کردن -جماع کردن -جمال پیداکردن -جمال یافتن -جمع آمدن -جمع آوردن -جمع زدن -جمع کردن -جمع‌آوری کردن -جمع‌بندی کردن -جمله‌سازی کردن -جنایت کردن -جنب و جوش کردن -جنباندن -جنبش کردن -جنبیدن -جنجال کردن -جنگ کردن -جنگیدن -جهاد کردن -جهالت کردن -جهاندن -جهت‌گیری کردن -جهت‌یابی کردن -جهیدن -جواب کردن -جوانه زدن -جوانه کردن -جوانی کردن -جوجه کردن -جوسازی کردن -جوش آمدن -جوش خوردن -جوش دادن -جوش زدن -جوشاندن -جوشکاری کردن -جوشیدن -جولان دادن -جویدن -جیب‌بری کردن -جیرجیر کردن -جیش کردن -جیغ زدن -جیغ کشیدن -جیک‌جیک کردن -حاشا کردن -حاشیه‌دوزی کردن -حاصل آمدن -حاصل آوردن -حاصل داشتن -حاصل کردن -حاضرجوابی کردن -حاکمیت پیداکردن -حاکمیت کردن -حاکمیت یافتن -حبس کردن -حجامت کردن -حدس زدن -حدوث کردن -حدیث کردن -حذف کردن -حراج کردن -حراست کردن -حرافی کردن -حرف زدن -حرمت نهادن -حروف‌چینی کردن -حرکت دادن -حرکت کردن -حریم‌شکنی کردن -حس کردن -حساب کردن -حسابرسی کردن -حسادت ورزیدن -حسادت کردن -حسد بردن -حسرت کشیدن -حسودی کردن -حشر و نشر کردن -حصول کردن -حضانت کردن -حضور پیداکردن -حضور یافتن -حظ بردن -حفاری کردن -حفاظت کردن -حفظ کردن -حقنه کردن -حقه‌بازی کردن -حقیقت داشتن -حق‌شناسی کردن -حق‌کشی کردن -حل و فصل کردن -حل کردن -حلقه زدن -حلقه کردن -حلول کردن -حماسه‌آفرینی کردن -حماقت کردن -حمام کردن -حمایت کردن -حمایل کردن -حمل کردن -حمله آوردن -حمله بردن -حمله کردن -حواس‌پرتی کردن -حواله دادن -حواله کردن -حوصله کردن -حک کردن -حکاکی کردن -حکایت داشتن -حکایت کردن -حکم کردن -حکمرانی کردن -حکمروایی کردن -حکمیت کردن -حکم‌فرمایی کردن -حکومت کردن -حکومت‌داری کردن -حیرت کردن -حیله کردن -خاتمه دادن -خاتمه پذیرفتن -خاتمه پیداکردن -خاتمه یافتن -خارش کردن -خاستن -خاطرنشان داشتن -خاطرنشان ساختن -خاطرنشان کردن -خالکوبی کردن -خانه کردن -خانه‌داری کردن -خاک کردن -خاکسپاری کردن -خباثت کردن -خبرسازی کردن -ختم کردن -ختنه کردن -خجالت دادن -خجالت کشیدن -خداحافظی کردن -خدعه کردن -خدمت کردن -خر و پف کردن -خرابکاری کردن -خراش خوردن -خراش دادن -خرافه‌پرستی کردن -خرج کردن -خرخر کردن -خرده گرفتن -خرده‌گیری کردن -خرناس کشیدن -خرناسه کشیدن -خروج کردن -خروشیدن -خرید و فروش کردن -خرید کردن -خریداری کردن -خریدن -خزیدن -خسارت برداشتن -خسوف کردن -خس‌خس کردن -خشم گرفتن -خشوع کردن -خشونت ورزیدن -خشونت کردن -خشونت‌زدایی کردن -خشکاندن -خشکیدن -خصومت کردن -خضاب کردن -خضوع کردن -خط زدن -خط کشی کردن -خطا کردن -خطاب کردن -خطابه کردن -خطاطی کردن -خطور کردن -خلاصه‌نویسی کردن -خلاف کردن -خلافت کردن -خلاقیت کردن -خلق کردن -خلقت کردن -خلوت کردن -خمیازه کشیدن -خنثی کردن -خنداندن -خندانیدن -خنده کردن -خندیدن -خو گرفتن -خواب دیدن -خواب رفتن -خواباندن -خوابانیدن -خوابیدن -خواستن -خواستگاری کردن -خواندن -خواهش کردن -خودارضایی کردن -خودبینی کردن -خودخوری کردن -خودداری کردن -خودرأیی کردن -خودستایی کردن -خودسوزی کردن -خودنمایی کردن -خودکامگی کردن -خودکشی کردن -خوراندن -خوردن -خوش آمدن -خوش داشتن -خوش و بش کردن -خوشحالی کردن -خوشرویی کردن -خوشنویسی کردن -خوشه کردن -خوش‌رفتاری کردن -خوش‌زبانی کردن -خوش‌طبعی کردن -خوش‌گذرانی کردن -خون دل خوردن -خونخواهی کردن -خون‌رسانی کردن -خون‌ریزی کردن -خیاطی کردن -خیال کردن -خیال‌بافی کردن -خیال‌پردازی کردن -خیانت ورزیدن -خیانت کردن -خیساندن -خیمه زدن -داد زدن -داد و بیداد کردن -داد و ستد کردن -دادن -دار زدن -داربست زدن -داستان‌نویسی کردن -داستان‌پردازی کردن -داشتن -داغ کردن -دامن زدن -دامپروری کردن -دانستن -دانه کردن -داوری کردن -دباغی کردن -دخالت دادن -دخالت کردن -دخول کردن -در آغوش کشیدن -در امان داشتن -در امان ماندن -در بر داشتن -در جا زدن -در دست داشتن -در شمار آوردن -در صدد برآمدن -در میان نهادن -در میان گذاردن -در میان گذاشتن -در نظر آوردن -در نظر داشتن -در نظر گرفتن -در هم کوبیدن -در هم کوفتن -در پی داشتن -درآمدن -درآمیختن -درآوردن -درآویختن -دراز کشیدن -درافتادن -درافکندن -درانداختن -درایت کردن -درجا زدن -درجه‌بندی کردن -درخت‌کاری کردن -درخشانیدن -درخشش گرفتن -درخشیدن -درخواست کردن -درد دل کردن -درد کردن -درد گرفتن -دردادن -دررفتن -درز گرفتن -درزبندی کردن -درس دادن -درست کردن -درشتی کردن -درمان کردن -درماندن -درنوردیدن -درنگ کردن -دروازه‌بانی کردن -دروغ‌پراکنی کردن -درویدن -درک کردن -درکشیدن -درگذشتن -درگرفتن -دریافت داشتن -دریافت کردن -دریافتن -دریبل زدن -دریبل کردن -دریدن -دریغ داشتن -دریغ کردن -دزدی کردن -دزدیدن -دست انداختن -دست بردن -دست خوردن -دست دادن -دست داشتن -دست زدن -دست و پا زدن -دست پیداکردن -دست کشیدن -دست یافتن -دستبرد زدن -دسترسی پیداکردن -دسترسی یافتن -دستشویی کردن -دسته‌بندی کردن -دستور دادن -دستگیر کردن -دست‌درازی کردن -دست‌مالی کردن -دست‌چین کردن -دست‌کاری کردن -دست‌گیری کردن -دسیسه کردن -دسیسه‌چینی کردن -دشمنی کردن -دشمن‌تراشی کردن -دشنام دادن -دعوا کردن -دعوت داشتن -دعوت کردن -دعوی کردن -دفاع کردن -دفع کردن -دقت کردن -دقیقه‌شماری کردن -دق‌الباب کردن -دل باختن -دل بردن -دل بریدن -دل بستن -دل دادن -دل سپردن -دل کندن -دلالت داشتن -دلالت کردن -دلبستگی پیداکردن -دلبستگی یافتن -دلتنگی کردن -دلجویی کردن -دلربایی کردن -دلسوزی کردن -دلمه زدن -دلگرم کردن -دلیری کردن -دل‌جویی کردن -دم زدن -دم فروبردن -دم کشیدن -دم گرفتن -دمبل زدن -دمیدن -دنبال کردن -دنباله‌روی کردن -دندان زدن -دهشت کردن -دهن‌دره کردن -دهن‌کجی کردن -دوام آوردن -دوام کردن -دواندن -دوباره‌سازی کردن -دوبله کردن -دوختن -دود دادن -دور ریختن -دور زدن -دوران کردن -دوراندیشی کردن -دورخیز کردن -دوره کردن -دوری جستن -دوری کردن -دوری گرفتن -دوست داشتن -دوستی کردن -دوشیدن -دوندگی کردن -دوچرخه‌سواری کردن -دویدن -دک کردن -دکلمه کردن -دگرگون کردن -دیدار کردن -دیدن -دیدن کردن -دیده‌بانی کردن -دیده‌بوسی کردن -دین‌زدایی کردن -دین‌فروشی کردن -دیوانگی کردن -دیکتاتوری کردن -دیکته کردن -ذخیره داشتن -ذخیره نهادن -ذخیره کردن -ذخیره‌سازی کردن -رأی‌گیری کردن -رؤیاپردازی کردن -رؤیت کردن -راز و نیاز کردن -رانت‌خواری کردن -راندن -رانش کردن -رانندگی کردن -راه افتادن -راه انداختن -راه بردن -راه دادن -راه رفتن -راه پیداکردن -راه یافتن -راهنمایی کردن -راهپیمایی کردن -راه‌اندازی کردن -رایت کردن -رایزنی کردن -ربودن -رتبه‌بندی کردن -رجحان دادن -رجحان پیداکردن -رجحان یافتن -رجعت کردن -رجوع کردن -رحلت کردن -رحم آوردن -رحم کردن -رحمت کردن -رخ دادن -رخت بربستن -رخنه کردن -رد زدن -رد و بدل کردن -رد کردن -رده‌بندی کردن -ردگیری کردن -ردیابی کردن -ردیف کردن -رذالت کردن -رزرو کردن -رساندن -رسانیدن -رستن -رسته‌بندی کردن -رستگاری پیداکردن -رستگاری یافتن -رسمیت پیداکردن -رسمیت یافتن -رسوب کردن -رسوخ پیداکردن -رسوخ کردن -رسوخ یافتن -رسیدن -رسیدگی کردن -رشادت کردن -رشد و نمو کردن -رضایت دادن -رعایت کردن -رغبت کردن -رفاقت کردن -رفت و آمد کردن -رفتار کردن -رفتن -رفع کردن -رقابت کردن -رقصاندن -رقصیدن -رقم زدن -رم دادن -رمزخوانی کردن -رمزشکنی کردن -رمزنویسی کردن -رمزگذاری کردن -رمزگشایی کردن -رنج بردن -رنجاندن -رنجیدن -رنده کردن -رنگ باختن -رنگ دادن -رنگ زدن -رنگ کردن -رنگرزی کردن -رنگ‌آمیزی کردن -رهاندن -رهایی دادن -رهایی پیداکردن -رهایی یافتن -رهبری کردن -رهنمایی کردن -رهنمود دادن -رهنمود کردن -رهنمون داشتن -رهنمون ساختن -رهنمون کردن -رهگیری کردن -رهیدن -رو آمدن -رو انداختن -رو کردن -روا داشتن -رواج دادن -رواج پیداکردن -رواج کردن -رواج گرفتن -رواج یافتن -روانه کردن -روان‌درمانی کردن -روان‌کاوی کردن -روایت کردن -روبوسی کردن -روبیدن -روخوانی کردن -روزشماری کردن -روزنامه‌فروشی کردن -روزنامه‌نگاری کردن -روزنه کردن -روزه گرفتن -روشنگری کردن -روغن‌کاری کردن -رونق دادن -رونق پیداکردن -رونق گرفتن -رونق یافتن -رونمایی کردن -رونویسی کردن -روی آوردن -روی دادن -روی نهادن -رویارویی کردن -رویش کردن -روییدن -روی‌گردانی کردن -رژه رفتن -رژیم گرفتن -رکاب زدن -رکوردشکنی کردن -رکوع کردن -ریاست کردن -ریتم گرفتن -ریخت و پاش کردن -ریختن -ریدن -ریزش کردن -ریسه رفتن -ریسک کردن -ریشخند زدن -ریشه کردن -ریشه گرفتن -ریشه‌یابی کردن -زادن -زار زدن -زانو زدن -زاویه گرفتن -زایمان کردن -زاییدن -زبانه زدن -زبانه کشیدن -زبان‌بازی کردن -زبان‌درازی کردن -زجر دادن -زجرکش کردن -زد و بند کردن -زد و خورد کردن -زدن -زدودن -زراعت کردن -زرد کردن -زل زدن -زمان بردن -زمان گذاشتن -زمان‌بندی کردن -زمزمه کردن -زمین خوردن -زمین زدن -زمینه‌سازی کردن -زمینه‌چینی کردن -زن دادن -زنجیر کردن -زندگانی کردن -زندگی کردن -زنگ زدن -زه‌کشی کردن -زوال کردن -زورآزمایی کردن -زورگویی کردن -زورگیری کردن -زوزه کردن -زوزه کشیدن -زیاد آمدن -زیاد آوردن -زیاده‌روی کردن -زیارت کردن -زیان دادن -زیان کردن -زیرآب زدن -زیرسازی کردن -زیرگیری کردن -زیستن -زینت دادن -زینت کردن -زیور کردن -سؤال کردن -سابیدن -ساختاربندی کردن -ساختارسازی کردن -ساختمان‌سازی کردن -ساختن -ساده‌اندیشی کردن -ساده‌انگاری کردن -سادگی کردن -سازش کردن -سازمان دادن -سازماندهی پیداکردن -سازماندهی یافتن -سازمان‌دهی کردن -سازندگی کردن -سازگاری کردن -سالم‌سازی کردن -سامان دادن -سامان پذیرفتن -سامان پیداکردن -سامان یافتن -سامان‌دهی کردن -سان دیدن -سبزی‌کاری کردن -سبقت جستن -سبقت گرفتن -ستاندن -ستایش کردن -ستم کردن -ستودن -ستون کردن -ستیز کردن -ستیزه کردن -سجده بردن -سجده کردن -سجود کردن -سخاوت کردن -سخت‌گیری کردن -سخن راندن -سخن رفتن -سخن کردن -سخن گفتن -سخنرانی کردن -سر آمدن -سر باززدن -سر برزدن -سر خوردن -سر دادن -سر درآوردن -سر رسیدن -سر رفتن -سر زدن -سر سپردن -سر و سامان دادن -سر و صدا کردن -سر و کله زدن -سراغ داشتن -سراغ گرفتن -سرایت دادن -سرایت کردن -سراییدن -سرخ کردن -سردبیری کردن -سرزنش کردن -سرشماری کردن -سرفه کردن -سرقت کردن -سرما خوردن -سرمایه‌گذاری کردن -سرنگون کردن -سرهم‌بندی کردن -سرودن -سرویس‌دهی کردن -سرویس‌رسانی کردن -سرپرستی کردن -سرپوش گذاردن -سرپوش گذاشتن -سرپیچی کردن -سرکشی کردن -سرکوب کردن -سرکوفت خوردن -سرکوفت زدن -سرکیسه کردن -سریال‌سازی کردن -سریان کردن -سزارین کردن -سستی ورزیدن -سستی کردن -سشوار کردن -سطحی‌نگری کردن -سعایت کردن -سعی کردن -سفارت کردن -سفارش دادن -سفارش کردن -سفارش گرفتن -سفاهت کردن -سفتن -سفر کردن -سفسطه کردن -سقوط کردن -سلاخی کردن -سلام دادن -سلام کردن -سلام گفتن -سلب کردن -سلطنت کردن -سلطه کردن -سلوک کردن -سماجت کردن -سمبل کردن -سمپاشی کردن -سنتز کردن -سنجاق کردن -سنجش کردن -سنجیدن -سنگدلی کردن -سنگر گرفتن -سنگسار کردن -سنگنوردی کردن -سنگینی کردن -سنگ‌باران کردن -سنگ‌پرانی کردن -سهل‌انگاری کردن -سهمیه‌بندی کردن -سوء استفاده کردن -سوء برداشت کردن -سوء تعبیر کردن -سوء قصد کردن -سوادآموزی کردن -سوارکاری کردن -سواری گرفتن -سوت زدن -سوختن -سوخت‌رسانی کردن -سوخت‌گیری کردن -سودجویی کردن -سودرسانی کردن -سوزاندن -سوزن‌دوزی کردن -سوسو زدن -سوسو کردن -سوق دادن -سونوگرافی کردن -سوهان کردن -سوگند خوردن -سوگند دادن -سوگواری کردن -سوییچ کردن -سپاردن -سپاس‌گذاری کردن -سپردن -سپرده‌گذاری کردن -سپری کردن -سکته کردن -سکسکه کردن -سکنی دادن -سکنی داشتن -سکوت کردن -سکونت کردن -سیاحت کردن -سیادت کردن -سیاست ورزیدن -سیاست کردن -سیاست‌گذاری کردن -سیاسی‌کاری کردن -سیخ زدن -سیطره کردن -سیلی خوردن -سیلی زدن -سیمان کردن -سیم‌کشی کردن -سینه زدن -سینه‌زنی کردن -سینه‌پهلو کردن -شادی کردن -شاش کردن -شاشیدن -شانس آوردن -شانه زدن -شانه کردن -شاهد آوردن -شاهکار کردن -شاگردی کردن -شایعه کردن -شایعه‌سازی کردن -شبهه کردن -شبکه کردن -شبیخون زدن -شبیه‌خوانی کردن -شبیه‌سازی کردن -شتاب پیداکردن -شتاب کردن -شتاب یافتن -شتافتن -شجاعت کردن -شخصیت‌پردازی کردن -شخم زدن -شراره کشیدن -شرافت پیداکردن -شرافت یافتن -شراکت کردن -شرح دادن -شرشر کردن -شرط کردن -شرط‌بندی کردن -شروع کردن -شرکت جستن -شرکت داشتن -شرکت پیداکردن -شرکت کردن -شرکت یافتن -شریک کردن -شست و شو کردن -شستشو دادن -شستن -شعبه زدن -شعله زدن -شعله کشیدن -شفا دادن -شفا پیداکردن -شفا یافتن -شفاعت کردن -شفاف‌سازی کردن -شفقت ورزیدن -شفقت کردن -شل گرفتن -شلاق زدن -شلیک کردن -شماتت کردن -شماردن -شمارش کردن -شماره زدن -شماره کردن -شماره‌گذاری کردن -شمردن -شمشیر زدن -شنا کردن -شناختن -شناساندن -شناسایی کردن -شنود کردن -شنیدن -شن‌ریزی کردن -شهادت دادن -شهامت کردن -شهرت پیداکردن -شهرت گرفتن -شهرت یافتن -شهرک‌سازی کردن -شهوت‌رانی کردن -شهود کردن -شوت زدن -شوت کردن -شوت‌زنی کردن -شوخی کردن -شوراندن -شورش کردن -شوره زدن -شوریدن -شوهر دادن -شوهر کردن -شک کردن -شکار کردن -شکاف خوردن -شکاف دادن -شکافتن -شکایت کردن -شکر کردن -شکرک زدن -شکرگزاری کردن -شکست خوردن -شکست دادن -شکست پیداکردن -شکست یافتن -شکستن -شکفتن -شکل دادن -شکل گرفتن -شکنجه دادن -شکنجه کردن -شکوفه زدن -شکوفه کردن -شکوه کردن -شکیبایی کردن -شگون داشتن -شیرجه رفتن -شیرجه زدن -شیرین‌کاری کردن -شیطنت کردن -شیهه زدن -شیهه کشیدن -شیوع پیداکردن -شیوع یافتن -شیون کردن -صابون زدن -صادر کردن -صافکاری کردن -صبر کردن -صحافی کردن -صحبت کردن -صحت پیداکردن -صحت یافتن -صحنه‌آرایی کردن -صحنه‌سازی کردن -صحنه‌پردازی کردن -صدا دادن -صدا زدن -صدا کردن -صدابرداری کردن -صدارت کردن -صداگذاری کردن -صدرنشینی کردن -صدقه کردن -صدور پیداکردن -صدور یافتن -صرف نظر کردن -صرفه‌جویی کردن -صعود پیداکردن -صعود کردن -صعود یافتن -صف کشیدن -صفا دادن -صفحه‌آرایی کردن -صفیر زدن -صف‌آرایی کردن -صف‌بندی کردن -صلاح دیدن -صلح دادن -صله‌رحم کردن -صورت دادن -صورت پذیرفتن -صورت پیداکردن -صورت گرفتن -صورت یافتن -صورت‌بندی کردن -صیادی کردن -صیانت کردن -صیحه زدن -صیحه کشیدن -صیغه کردن -صیقل دادن -صیقل زدن -ضبط کردن -ضجه زدن -ضدعفونی کردن -ضرب زدن -ضرب گرفتن -ضعف کردن -ضمانت کردن -ضمیمه کردن -طاقت آوردن -طبابت کردن -طبع‌آزمایی کردن -طراحی کردن -طرح کردن -طرح‌ریزی کردن -طرفداری کردن -طعمه کردن -طعنه زدن -طغیان کردن -طفره رفتن -طلاق دادن -طلاق گرفتن -طلب داشتن -طلب کردن -طلبیدن -طلسم کردن -طلوع کردن -طلیعه کردن -طمع بردن -طمع بریدن -طمع بستن -طناب‌بازی کردن -طنین کردن -طهارت کردن -طهارت گرفتن -طواف کردن -طوفان کردن -طول دادن -طول کشیدن -طپیدن -طی کردن -ط‌بقه‌بندی کردن -ظاهر کردن -ظاهرگرایی کردن -ظفر پیداکردن -ظفر یافتن -ظلم کردن -ظلم‌ستیزی کردن -ظن بردن -ظهور پیداکردن -ظهور کردن -ظهور یافتن -عادت دادن -عادت کردن -عادت‌زدایی کردن -عاریت دادن -عاریه کردن -عاریه گرفتن -عایق‌کاری کردن -عبادت کردن -عبرت گرفتن -عبور دادن -عبور کردن -عتاب کردن -عجله کردن -عداوت ورزیدن -عداوت کردن -عدول کردن -عذاب بردن -عذاب دادن -عذاب کردن -عذر آوردن -عذرخواهی کردن -عربده زدن -عربده کشیدن -عرض کردن -عرضه داشتن -عرضه کردن -عرق کردن -عروج کردن -عروسی کردن -عزا گرفتن -عزاداری کردن -عزم کردن -عزیمت کردن -عشق ورزیدن -عشق‌بازی کردن -عشق‌ورزی کردن -عشوه کردن -عصاره‌گیری کردن -عصب‌کشی کردن -عصیان کردن -عضوگیری کردن -عضویت پیداکردن -عضویت یافتن -عطا کردن -عطرافشانی کردن -عطسه زدن -عطسه کردن -عفونت کردن -عقب‌نشینی کردن -عقب‌گرد کردن -عقل‌گرایی کردن -عقوبت کردن -علاج پیداکردن -علاج کردن -علاج یافتن -علاقه ورزیدن -علامت زدن -علامت گذاشتن -علامت‌گذاری کردن -علاوه کردن -علم‌آموزی کردن -عمارت کردن -عمل آوردن -عمل کردن -عملگی کردن -عملیات کردن -عمل‌آوری کردن -عمومیت پیداکردن -عمومیت یافتن -عناد ورزیدن -عناد کردن -عنایت کردن -عنوان داشتن -عنوان پیداکردن -عنوان کردن -عنوان یافتن -عنوان‌بندی کردن -عهد کردن -عهدشکنی کردن -عهده داشتن -عهده کردن -عودت کردن -عوض کردن -عکاسی کردن -عکس انداختن -عکس گرفتن -عکس‌برداری کردن -عیادت کردن -عیاشی کردن -عیب کردن -عیب‌جویی کردن -غارت کردن -غارتگری کردن -غبارزدایی کردن -غبطه خوردن -غربال کردن -غرض ورزیدن -غروب کردن -غرولند کردن -غریبی کردن -غریدن -غزل‌سرایی کردن -غسل دادن -غفلت ورزیدن -غفلت کردن -غل زدن -غلبه دادن -غلبه پیداکردن -غلبه کردن -غلبه یافتن -غلت خوردن -غلت دادن -غلت زدن -غلتاندن -غلتانیدن -غلتیدن -غلط کردن -غلط گرفتن -غلطاندن -غلطانیدن -غلطیدن -غلط‌گیری کردن -غلغله کردن -غلغلک دادن -غلیان کردن -غم خوردن -غمزه کردن -غنیمت گرفتن -غنی‌سازی کردن -غواصی کردن -غوطه خوردن -غوطه دادن -غوطه زدن -غوغا کردن -غژغژ کردن -غیبت کردن -غیب‌گویی کردن -فاصله دادن -فاصله گرفتن -فاصله‌گذاری کردن -فال گرفتن -فالگوش ایستادن -فاکتور کردن -فاکس زدن -فاکس کردن -فایده کردن -فایل کردن -فتح کردن -فتنه کردن -فتنه‌گری کردن -فتوا دادن -فتوحات کردن -فحش دادن -فخرفروشی کردن -فداکاری کردن -فر خوردن -فرآوری کردن -فراخواندن -فراخوانی کردن -فرار کردن -فرارسیدن -فراری دادن -فراغت پیداکردن -فراغت یافتن -فرافکنی کردن -فراموش کردن -فراهم آوردن -فراهم دیدن -فراگرفتن -فرجام‌خواهی کردن -فرسایش پیداکردن -فرسایش یافتن -فرستادن -فرسودن -فرش کردن -فرصت کردن -فرصت‌سوزی کردن -فرض کردن -فرق کردن -فرق گذاردن -فرق گذاشتن -فرم دادن -فرمان بردن -فرمان دادن -فرمان راندن -فرمانبری کردن -فرماندهی کردن -فرمان‌برداری کردن -فرمان‌روایی کردن -فرمایش کردن -فرمت کردن -فرمودن -فرهنگ‌سازی کردن -فروآمدن -فروافتادن -فروافکندن -فروبردن -فروبستن -فروتنی کردن -فروختن -فروخوردن -فرود آمدن -فرود آوردن -فرود کردن -فرودادن -فرودوختن -فرورفتن -فروریختن -فروش کردن -فروشکستن -فروماندن -فرونشاندن -فرونشانیدن -فرونشستن -فرونهادن -فروپاشاندن -فروپاشی کردن -فروپاشیدن -فروکردن -فروکش کردن -فروکشیدن -فروکوبیدن -فروکوفتن -فروگذار کردن -فروگذاری کردن -فروگرفتن -فریاد زدن -فریاد کردن -فریاد کشیدن -فریب خوردن -فریب دادن -فریفتن -فزونی دادن -فزونی کردن -فزونی گرفتن -فساد کردن -فشار آوردن -فشار دادن -فشاندن -فشردن -فصل‌بندی کردن -فضاسازی کردن -فضولی کردن -فعالیت کردن -فغان کردن -فقاهت کردن -فلاش زدن -فلش کردن -فهرست کردن -فهرست‌برداری کردن -فهرست‌بندی کردن -فهرست‌نویسی کردن -فهماندن -فهمیدن -فواره زدن -فواره کردن -فوت کردن -فوران کردن -فکر کردن -فیش‌برداری کردن -فیصله دادن -فیصله پیداکردن -فیصله یافتن -فیلترگذاری کردن -فیلم کردن -فیلم‌برداری کردن -فیلم‌سازی کردن -قائل است -قائل بودن -قاب کردن -قاب‌بندی کردن -قارقار کردن -قارچ زدن -قالب زدن -قالب کردن -قالب‌بندی کردن -قالب‌گیری کردن -قامت کشیدن -قانون‌شکنی کردن -قانون‌گذاری کردن -قاپ زدن -قاپیدن -قاچ کردن -قایقرانی کردن -قایق‌سواری کردن -قایم کردن -قبض کردن -قبول داشتن -قبول کردن -قبولاندن -قتل عام کردن -قتل کردن -قد کشیدن -قدرت‌طلبی کردن -قدرت‌نمایی کردن -قدردانی کردن -قدرشناسی کردن -قدم زدن -قدم گذاشتن -قرائت کردن -قرار دادن -قرار داشتن -قرار گذاردن -قرار گذاشتن -قرار گرفتن -قربان رفتن -قرض دادن -قرض کردن -قرض گرفتن -قرعه کشیدن -قرعه‌کشی کردن -قرقره کردن -قسم خوردن -قسم دادن -قسمت کردن -قشلاق کردن -قشون‌کشی کردن -قصابی کردن -قصاص کردن -قصد کردن -قصور ورزیدن -قصور کردن -قضاوت داشتن -قضاوت کردن -قطع کردن -قطعه کردن -قطعیت دادن -قطعیت پیداکردن -قطعیت یافتن -قفل کردن -قلاب‌بافی کردن -قلاب‌دوزی کردن -قلقلک کردن -قلم زدن -قلمداد کردن -قلمدوش کردن -قلمه زدن -قلم‌فرسایی کردن -قل‌قل زدن -قل‌قل کردن -قمار کردن -قناعت کردن -قنداق کردن -قهقهه زدن -قورت دادن -قولنج کردن -قول‌نامه کردن -قی کردن -قیاس کردن -قیافه گرفتن -قیام کردن -قیامت کردن -قید کردن -قیل و قال کردن -قیمت کردن -قیمت گذاردن -قیمت گذاشتن -قیمت‌گذاری کردن -قیچی کردن -لابه کردن -لابی کردن -لازم داشتن -لاف زدن -لانه کردن -لانه‌گذاری کردن -لاپوشانی کردن -لاک زدن -لایی کشیدن -لب بستن -لبخند زدن -لجاجت کردن -لجام زدن -لجام کردن -لجبازی کردن -لحاظ داشتن -لحاظ کردن -لحظه‌شماری کردن -لحیم کردن -لذت یافتن -لرز کردن -لرزاندن -لرزیدن -لزوم پیداکردن -لزوم یافتن -لشگر کشیدن -لشگرکشی کردن -لطف کردن -لعاب دادن -لعن کردن -لعنت کردن -لغزاندن -لغزش کردن -لغزیدن -لقب دادن -لقب نهادن -لقب گرفتن -لقمه کردن -لم دادن -لمباندن -لنگر گرفتن -لنگیدن -له‌له زدن -لو رفتن -لودگی کردن -لوطی‌گری کردن -لوله کردن -لوله‌کشی کردن -لولیدن -لک آوردن -لک زدن -لکه‌زدایی کردن -لگد خوردن -لگد زدن -لگدمال کردن -لیز خوردن -لیزر کردن -لیست کردن -لیسیدن -لیف زدن -لینک کردن -مأوا پیداکردن -مأوا گرفتن -مأوا یافتن -مؤاخذه کردن -مؤثر افتادن -ماتم گرفتن -ماجراجویی کردن -مارش زدن -ماساژ دادن -مالش دادن -مالیدن -ماندن -مانستن -مانور کردن -ماهیگیری کردن -مایه کردن -مایه گذاشتن -مایه گرفتن -مایه‌کوبی کردن -مباحثه کردن -مبادرت ورزیدن -مبادرت کردن -مبادله داشتن -مبادله کردن -مبارزه کردن -مباشرت داشتن -مباشرت کردن -مبالغه کردن -مباهات کردن -مباهله کردن -مبذول داشتن -متابعت کردن -متارکه کردن -متانت کردن -مثال آوردن -مثال زدن -مثل زدن -مثله کردن -مجادله کردن -مجازات کردن -مجال دادن -مجالست کردن -مجامعت کردن -مجاهدت کردن -مجاهده کردن -مجاورت کردن -مجری‌گری کردن -محاربه کردن -محاسبه کردن -محافظت کردن -محاکمه کردن -محبت ورزیدن -محبت کردن -محسوب داشتن -محسوب کردن -محشر کردن -محک زدن -محکم‌کاری کردن -مخابره کردن -مخاصمه کردن -مخاطب‌سازی کردن -مخالفت کردن -مد نظر گرفتن -مداحی کردن -مداخله کردن -مداوا کردن -مداومت کردن -مدد پیداکردن -مدد یافتن -مدرسه‌سازی کردن -مدل‌برداری کردن -مدل‌سازی کردن -مدیحه‌سرایی کردن -مدیریت کردن -مذاکره کردن -مذمت کردن -مراجعت کردن -مراجعه کردن -مراعات کردن -مرافعه کردن -مراقبت داشتن -مراقبت کردن -مراوده کردن -مرثیه‌سرایی کردن -مرحمت کردن -مردانگی کردن -مردم‌آزاری کردن -مردن -مرزبندی کردن -مرعی داشتن -مرقوم داشتن -مرقوم کردن -مرمت کردن -مرواریدبافی کردن -مرور کردن -مزاح کردن -مزمزه کردن -مزه‌مزه کردن -مسألت داشتن -مسألت کردن -مسابقه گذاشتن -مساعدت کردن -مسافرت کردن -مسافرکشی کردن -مسالمت کردن -مسامحه ورزیدن -مسامحه کردن -مساوات کردن -مست کردن -مسترد داشتن -مسترد کردن -مستی کردن -مسواک زدن -مسواک کردن -مشابه‌سازی کردن -مشاجره کردن -مشارکت دادن -مشارکت کردن -مشاعره کردن -مشاهده کردن -مشاورت کردن -مشاوره کردن -مشایعت کردن -مشت زدن -مشت و مال دادن -مشروعیت‌زدایی کردن -مشق کردن -مشورت کردن -مشیت کردن -مصاحبت کردن -مصاحبه کردن -مصادره کردن -مصاف کردن -مصالحه کردن -مصرف کردن -مصروف داشتن -مصلحت دیدن -مصلحت‌اندیشی کردن -مضایقه داشتن -مضایقه کردن -مطابقت دادن -مطابقت پیداکردن -مطابقت کردن -مطابقت یافتن -مطابقه کردن -مطالبه کردن -مطالعه کردن -مطایبه کردن -مظلوم‌نمایی کردن -معارضه کردن -معارفه کردن -معاشرت کردن -معاشقه کردن -معاضدت کردن -معالجه کردن -معامله کردن -معاهده کردن -معاوضه کردن -معاونت کردن -معاینه کردن -معجزه کردن -معذرت‌خواهی کردن -معذور داشتن -معراج کردن -معرفی کردن -معروض داشتن -معرکه گرفتن -معصیت کردن -معمول داشتن -معنا دادن -معنا کردن -معنی دادن -معنی کردن -مغازله کردن -مغالطه کردن -مغلطه کردن -مفسده کردن -مفهوم‌سازی کردن -مقابله به مثل کردن -مقابله کردن -مقاله‌نویسی کردن -مقاومت ورزیدن -مقاومت کردن -مقاوم‌سازی کردن -مقایسه کردن -مقبول آمدن -مقرر داشتن -مقیاس کردن -ملاحظه کردن -ملاطفت کردن -ملاقات کردن -ملامت کردن -ملامسه کردن -ملحوظ داشتن -ملیله‌دوزی کردن -ممارست کردن -مماشات کردن -ممانعت ورزیدن -ممانعت کردن -مناجات کردن -منازعت کردن -منازعه کردن -مناظره کردن -مناقشه کردن -منت کشیدن -منتشر ساختن -منتشر کردن -منتقل کردن -منزل داشتن -منزل کردن -منشأ گرفتن -منشی‌گری کردن -منظور داشتن -منظور کردن -منعکس کردن -منفجر کردن -منگنه کردن -مهاجرت کردن -مهار داشتن -مهار کردن -مهر زدن -مهر و موم کردن -مهر ورزیدن -مهربانی کردن -مهریه کردن -مهمانی دادن -مهمانی کردن -مهمان‌نوازی کردن -مهندسی کردن -مواجهه کردن -مواظبت کردن -موافقت کردن -موج زدن -موج گرفتن -موجودیت پیداکردن -موجودیت یافتن -موج‌سواری کردن -موضع گرفتن -موضع‌گیری کردن -موضوعیت داشتن -موضوع‌بندی کردن -موعظه کردن -موقوف داشتن -مونتاژ کردن -مویه کردن -موییدن -مچ‌گیری کردن -مژه زدن -مکاتبه کردن -مکاشفه کردن -مکالمه کردن -مکیدن -میانجی‌گری کردن -میخ کردن -میدان‌داری کردن -میعان کردن -میل زدن -میل کردن -مین‌گذاری کردن -میهمان‌نوازی کردن -میوه کردن -میکس کردن -میگساری کردن -ناآرامی کردن -نادانی کردن -نادیده گرفتن -نارو زدن -ناز کشیدن -نازل کردن -نازیدن -ناسازگاری کردن -ناسپاسی کردن -ناشیگری کردن -نافرمانی کردن -ناله زدن -ناله کردن -ناله کشیدن -نالیدن -نام بردن -نام داشتن -نام نهادن -نام پیداکردن -نام گذاردن -نام گذاشتن -نام گرفتن -نام یافتن -نامزد کردن -نامیدن -نام‌نویسی کردن -نام‌گذاری کردن -ناپختگی کردن -نایل کردن -نبرد کردن -نتیجه دادن -نتیجه گرفتن -نتیجه‌گیری کردن -نت‌برداری کردن -نت‌نویسی کردن -نثار داشتن -نثار کردن -نجات دادن -نجات پیداکردن -نجات یافتن -نجوا کردن -نحسی کردن -ندا دادن -نرخ‌گذاری کردن -نرمش کردن -نرمی کردن -نزاع کردن -نزدیکی کردن -نزول کردن -نسبت دادن -نسخه پیچیدن -نسخه کردن -نسخه‌برداری کردن -نسل‌کشی کردن -نسیان کردن -نسیه دادن -نسیه کردن -نشأت گرفتن -نشان دادن -نشان کردن -نشان گرفتن -نشاندن -نشانه رفتن -نشانه کردن -نشانه گذاشتن -نشانه گرفتن -نشانه‌گذاری کردن -نشانه‌گیری کردن -نشخوار کردن -نشست کردن -نشستن -نصب کردن -نصرت کردن -نصیب کردن -نصیحت کردن -نطفه بستن -نطق کردن -نظارت کردن -نظاره داشتن -نظاره کردن -نظافت کردن -نظام دادن -نظرخواهی کردن -نظرسنجی کردن -نظریه‌پردازی کردن -نظم پیداکردن -نظم یافتن -نعره زدن -نعره کردن -نعره کشیدن -نغمه‌سرایی کردن -نفرت پیداکردن -نفرت یافتن -نفرین کردن -نفس زدن -نفس کشیدن -نفوذ پیداکردن -نفوذ کردن -نفوذ یافتن -نق زدن -نقادی کردن -نقاشی کردن -نقالی کردن -نقب زدن -نقد کردن -نقش بستن -نقش زدن -نقشه کشیدن -نقش‌آفرینی کردن -نقصان پیداکردن -نقصان یافتن -نقل مکان دادن -نقل مکان کردن -نقل کردن -نم دادن -نم زدن -نم کشیدن -نماز بردن -نماز خواندن -نمایاندن -نمایش دادن -نمایندگی کردن -نمایه کردن -نمره آوردن -نمره کردن -نمودن -نمونه آوردن -نمونه‌برداری کردن -نمونه‌سازی کردن -نمونه‌گیری کردن -نهادن -نهضت کردن -نهفتن -نهی کردن -نهیب دادن -نهیب زدن -نهیب کشیدن -نوآوری کردن -نواختن -نواربندی کردن -نوازش دادن -نوازش کردن -نوازندگی کردن -نوبت‌بندی کردن -نوحه کردن -نوحه‌خوانی کردن -نوحه‌سرایی کردن -نورافشانی کردن -نورپردازی کردن -نوسازی کردن -نوسان کردن -نوش جان کردن -نوش کردن -نوشاندن -نوشتن -نوشیدن -نوگرایی کردن -نویسندگی کردن -نکاح کردن -نکوهش کردن -نکوهیدن -نکویی کردن -نگارش کردن -نگاشتن -نگاه داشتن -نگاه کردن -نگاهداری کردن -نگریستن -نگه داشتن -نگهبانی کردن -نگهداری کردن -نیابت کردن -نیایش کردن -نیت کردن -نیرنگ زدن -نیرنگ کردن -نیش زدن -نیشتر زدن -نیشخند زدن -نیمه کردن -نیکویی کردن -نیکی کردن -هاشور زدن -های‌لایت کردن -هبوط کردن -هجرت کردن -هجمه کردن -هجوم آوردن -هجوم بردن -هجوم کردن -هدایت کردن -هدر دادن -هدر رفتن -هدف گرفتن -هدف‌گذاری کردن -هدف‌گیری کردن -هدیه کردن -هراسیدن -هرج و مرج کردن -هزیمت دادن -هزیمت کردن -هزینه کردن -هست -هق‌هق کردن -هلهله کردن -همانندسازی کردن -هماهنگی کردن -همخوابگی کردن -همخوانی کردن -همدردی کردن -همدستی کردن -همدلی کردن -همذات‌پنداری کردن -همراهی کردن -همسان‌سازی کردن -همنشینی کردن -همنوازی کردن -همنوایی کردن -همهمه کردن -همه‌پرسی کردن -همپوشانی کردن -همکاری کردن -همگامی کردن -همگرایی کردن -همیاری کردن -هم‌آوایی کردن -هم‌اندیشی کردن -هم‌داستانی کردن -هم‌زمانی کردن -هم‌سویی کردن -هم‌فکری کردن -هنرنمایی کردن -هو کشیدن -هواداری کردن -هوادهی کردن -هوار کردن -هواگیری کردن -هورا کشیدن -هوس کردن -هیاهو کردن -هیپنوتیزم کردن -واداشتن -وارد آمدن -وارد آوردن -وارد ساختن -وارد کردن -وارسی کردن -واریز کردن -واقع کردن -واماندن -وانهادن -واهمه کردن -واپس زدن -واکس زدن -واکسن زدن -واکنش دادن -واگذار کردن -واگذاردن -واگذاشتن -وجدان کردن -وجود داشتن -وجود پیداکردن -وجود یافتن -وجین کردن -وحشت کردن -وحی کردن -وداع کردن -ورآمدن -وراجی کردن -ورافتادن -ورانداز کردن -وررفتن -ورزش کردن -ورق خوردن -ورق زدن -وزاندن -وزرات کردن -وزن کردن -وزنه‌برداری کردن -وزوز کردن -وزیدن -وساطت کردن -وسعت پیداکردن -وسعت یافتن -وسوسه کردن -وصف کردن -وصلت کردن -وصله خوردن -وصله زدن -وصله کردن -وصول کردن -وصیت کردن -وضو گرفتن -وعده کردن -وعده گذاشتن -وفات پیداکردن -وفات کردن -وفات یافتن -وفاق کردن -وفق دادن -وقت کردن -وقت گذاشتن -وقت‌کشی کردن -وقت‌گذرانی کردن -وقع نهادن -وقع گذاردن -وقع گذاشتن -وقوع پیداکردن -وقوع یافتن -وقوف پیداکردن -وقوف کردن -وقوف یافتن -ولادت پیداکردن -ولادت کردن -ولادت یافتن -ولوله کردن -وول خوردن -وکالت کردن -ویراستاری کردن -ویراژ دادن -ویرایش کردن -ویزیت کردن -پا زدن -پا شدن -پا گرفتن -پادرمیانی کردن -پادشاهی کردن -پادویی کردن -پارتیشن‌بندی کردن -پارتی‌بازی کردن -پارس کردن -پارو زدن -پارو کردن -پارک کردن -پاس دادن -پاس داشتن -پاس کردن -پاسخ‌گویی کردن -پاسداری کردن -پاسکاری کردن -پاشاندن -پاشویه کردن -پاشیدن -پافشاری داشتن -پافشاری کردن -پالایش دادن -پالایش کردن -پالودن -پانسمان کردن -پاک‌سازی کردن -پای گرفتن -پایان دادن -پایان پذیرفتن -پایان پیداکردن -پایان یافتن -پایداری کردن -پایه‌ریزی کردن -پایه‌گذاری کردن -پایکوبی کردن -پاییدن -پایین زدن -پخت و پز کردن -پخت کردن -پختن -پختگی کردن -پخش کردن -پدری کردن -پدید آمدن -پدید آوردن -پدیدار کردن -پذیراندن -پذیرایی کردن -پذیرش کردن -پذیرفتن -پر زدن -پر و بال زدن -پر کشیدن -پراندن -پراکندن -پرت کردن -پرتاب کردن -پرخاش کردن -پرخاشگری کردن -پرخوری کردن -پرداخت کردن -پرداختن -پردازش کردن -پرده‌برداری کردن -پرده‌دری کردن -پرس و جو کردن -پرس کردن -پرستاری کردن -پرستش کردن -پرستیدن -پرسش کردن -پرسه زدن -پرسیدن -پرهیز -پرهیز دادن -پرهیز داشتن -پرهیز کردن -پرهیزگاری کردن -پروا کردن -پرواز دادن -پرواز کردن -پروراندن -پروردن -پرورش دادن -پرورش پیداکردن -پرورش یافتن -پرپر زدن -پرگویی کردن -پریدن -پز دادن -پس آوردن -پس افتادن -پس دادن -پس رفتن -پس زدن -پس فرستادن -پس کشیدن -پس گرفتن -پست کردن -پسرفت کردن -پسروی کردن -پسند آمدن -پسند کردن -پسندیدن -پس‌انداز کردن -پشت پا زدن -پشتک زدن -پشتیبانی کردن -پلاسیدن -پلاک کردن -پلک زدن -پلکیدن -پمپ کردن -پمپاژ کردن -پناه آوردن -پناه بردن -پناه جستن -پناه دادن -پناه پیداکردن -پناه گرفتن -پناه یافتن -پنجه افکندن -پنجه انداختن -پنجه زدن -پند گرفتن -پنداشتن -پنهان‌کاری کردن -پنچرگیری کردن -پهلو زدن -پهلو گرفتن -پوزخند زدن -پوست انداختن -پوست کردن -پوست گرفتن -پوسیدن -پوشاندن -پوشش دادن -پوشیدن -پول‌شویی کردن -پوییدن -پچ‌پچ کردن -پژمردن -پژوهش کردن -پک زدن -پی افکندن -پی بردن -پی نهادن -پی گذاردن -پی گذاشتن -پی گرفتن -پیام‌رسانی کردن -پیدا کردن -پیدایش پیداکردن -پیدایش یافتن -پیراستن -پیرایش کردن -پیروزی پیداکردن -پیروزی یافتن -پیروی کردن -پیش آمدن -پیش آوردن -پیش خواندن -پیش کشیدن -پیش گرفتن -پیشتازی کردن -پیشرفت کردن -پیشروی کردن -پیشنهاد کردن -پیشه کردن -پیشوایی کردن -پیشکش داشتن -پیشکش کردن -پیشگویی کردن -پیشگیری کردن -پیشی گرفتن -پیش‌بینی کردن -پیش‌خرید کردن -پیش‌داوری کردن -پیش‌دستی کردن -پیش‌فروش کردن -پیله کردن -پیمان گرفتن -پیمانه زدن -پیمانه کردن -پیمایش کردن -پیمودن -پینه بستن -پینه زدن -پیه آوردن -پیوستن -پیوند خوردن -پیوند دادن -پیوند زدن -پیوند پیداکردن -پیوند یافتن -پیچ خوردن -پیچ دادن -پیچ زدن -پیچ وتاب خوردن -پیچ کردن -پیچاندن -پیچانیدن -پیچیدن -پیکار کردن -پیکربندی کردن -پیگیری کردن -پی‌ریزی کردن -چادر زدن -چاره اندیشیدن -چاره کردن -چاره‌اندیشی کردن -چاره‌جویی کردن -چاشنی کردن -چاقو زدن -چاقوکشی کردن -چانه زدن -چانه‌زنی کردن -چاپ کردن -چاپلوسی کردن -چاک خوردن -چاک دادن -چتربازی کردن -چراندن -چربیدن -چرت زدن -چرخ خوردن -چرخ دادن -چرخ زدن -چرخ کردن -چرخاندن -چرخش پیداکردن -چرخش کردن -چرخش یافتن -چرخیدن -چریدن -چسباندن -چسبیدن -چشاندن -چشم بستن -چشم خوردن -چشم داشتن -چشم زدن -چشم پوشیدن -چشم کردن -چشمک زدن -چشم‌زخم زدن -چشم‌غره رفتن -چشم‌پوشی کردن -چشم‌چرانی کردن -چشیدن -چلاندن -چلانیدن -چله نشستن -چماق کردن -چمباتمه زدن -چمن‌کاری کردن -چنبره زدن -چنگ انداختن -چنگ زدن -چنگ کشیدن -چهچهه زدن -چوب‌کاری کردن -چپاندن -چپاول کردن -چک کردن -چک کشیدن -چکاندن -چکاپ کردن -چکه کردن -چکیدن -چیدن -چیرگی پیداکردن -چیرگی یافتن -چین خوردن -ژست گرفتن -کابل‌کشی کردن -کادربندی کردن -کار داشتن -کار کردن -کارآموزی کردن -کارزار کردن -کارشناسی کردن -کارشکنی کردن -کارگردانی کردن -کارگری کردن -کاریابی کردن -کاسبی کردن -کاستن -کاشتن -کالبدشکافی کردن -کام پیداکردن -کام یافتن -کامجویی کردن -کام‌گیری کردن -کاهش دادن -کاهش پیداکردن -کاهش یافتن -کاهلی کردن -کاوش کردن -کاویدن -کباب کردن -کتابت کردن -کتابداری کردن -کتک خوردن -کتک زدن -کتک‌کاری کردن -کتیبه‌کاری کردن -کثافت‌کاری کردن -کج‌خلقی کردن -کج‌روی کردن -کدگذاری کردن -کدگشایی کردن -کرامت کردن -کرایه دادن -کرایه کردن -کردن -کرشمه کردن -کرنش کردن -کسب کردن -کسر کردن -کسوف کردن -کش آمدن -کشاندن -کشانیدن -کشاورزی کردن -کشتن -کشتی گرفتن -کشف کردن -کشمکش کردن -کشورگشایی کردن -کشیدن -کشیک دادن -کف زدن -کفاره دادن -کفاشی کردن -کفاف دادن -کفاف کردن -کفالت کردن -کفایت کردن -کفران کردن -کفسازی کردن -کلاس گذاشتن -کلاهبرداری کردن -کلنجار رفتن -کله‌شقی کردن -کلید خوردن -کلید زدن -کلیک کردن -کلی‌نگری کردن -کم آمدن -کم آوردن -کم گذاشتن -کمال پیداکردن -کمال یافتن -کمانه کردن -کمپرس کردن -کمک کردن -کمک‌رسانی کردن -کمین کردن -کمین گرفتن -کم‌فروشی کردن -کم‌لطفی کردن -کم‌کاری کردن -کنار زدن -کنار گذاشتن -کناره جستن -کناره گرفتن -کناره‌گیری کردن -کنایه زدن -کنترل کردن -کنجکاوی کردن -کندن -کنده‌کاری کردن -کندی کردن -کنفرانس دادن -کنکاش کردن -کهیر زدن -کوبیدن -کوتاهی کردن -کودتا کردن -کورتاژ کردن -کورسو زدن -کوشش کردن -کوشیدن -کوفتن -کولاک کردن -کوهنوردی کردن -کوهپیمایی کردن -کوچ دادن -کوک زدن -کپی‌برداری کردن -کیفر دادن -کینه ورزیدن -گارد گرفتن -گاز زدن -گاز گرفتن -گازرسانی کردن -گام زدن -گاییدن -گداختن -گدایی کردن -گذاردن -گذاشتن -گذر دادن -گذر یافتن -گذراندن -گذشتن -گران آمدن -گران‌فروشی کردن -گرایش پیداکردن -گرایش یافتن -گراییدن -گرته‌برداری کردن -گرد آمدن -گرد آوردن -گردآوری کردن -گرداندن -گردانیدن -گردش کردن -گردن زدن -گردن نهادن -گردن کشیدن -گردن گذاشتن -گردن گرفتن -گردهمایی کردن -گردیدن -گرفتار آمدن -گرفتن -گرم گرفتن -گره خوردن -گره دادن -گره زدن -گره‌گشایی کردن -گرو بردن -گرو نهادن -گرو کشیدن -گرو گذاردن -گرو گذاشتن -گرو گرفتن -گروه‌بندی کردن -گروکشی کردن -گروگان بردن -گرویدن -گریاندن -گریختن -گریز زدن -گریستن -گریم کردن -گریه انداختن -گریه کردن -گزاردن -گزارش دادن -گزارش کردن -گزافه‌گویی کردن -گزند دیدن -گزند یافتن -گزیدن -گزین کردن -گزینش کردن -گستاخی کردن -گستراندن -گستردن -گسترش دادن -گسترش پیداکردن -گسترش یافتن -گسستن -گسیختن -گسیل کردن -گشایش پیداکردن -گشایش کردن -گشایش یافتن -گشت زدن -گشت و گذار کردن -گشتن -گشت‌زنی کردن -گشودن -گفت و گو کردن -گفتمان کردن -گفتن -گل انداختن -گل زدن -گل کردن -گلایه کردن -گلزنی کردن -گله کردن -گله‌گذاری کردن -گلوله‌باران کردن -گلگی کردن -گل‌افشانی کردن -گل‌دوزی کردن -گل‌سازی کردن -گل‌کاری کردن -گم کردن -گماردن -گماشتن -گمان بردن -گمان رفتن -گمان کردن -گمانه‌زنی کردن -گناه کردن -گنجاندن -گنجانیدن -گنجیدن -گواه گرفتن -گواهی دادن -گواهی کردن -گود افتادن -گوش دادن -گوش فرادادن -گوش فراداشتن -گوش نهادن -گوش کردن -گوشت آوردن -گوشزد کردن -گوش‌مالی دادن -گول خوردن -گویندگی کردن -گچ گرفتن -گیج خوردن -گیج رفتن -گیر افتادن -گیر کردن -یاد آوردن -یاد دادن -یاد داشتن -یاد کردن -یاد گرفتن -یادآوری کردن -یادداشت کردن -یادداشت‌برداری کردن -یادگار گذاردن -یادگار گذاشتن -یارگیری کردن -یاری دادن -یاری کردن -یافتن -یاوه‌گویی کردن -یخ بستن -یخ زدن -یخ کردن -یراق کردن -یقین آوردن -یقین رفتن -یقین کردن -یورش آوردن -یورش بردن -یورش کردن -یکدندگی کردن -یکسان‌سازی کردن -یکه‌تازی کردن -یکپارچه‌سازی کردن